بابا که اومد به خونه، شادی اومد به خونه! این اولین درسی بود که از [کتاب مرد ابدی]گرفتم. یک دوره سه جلدی که تازه شروعش کرده‌ام. کتابی ۱۸۰۰ صفحه‌ای در مورد پدر موشکی ایران، حســــــن تهـــــــــرانی‌مقـــــدم. اینکه از پدر موشکی ایران در ابتدای کتابش چنین درسی بگیری خیلی حرف است :) درسی از زندگی مردی که به نوعی آرش کمان‌گیر نوین ایران بود و دغدغه‌های سترگ و مشکلاتی بزرگ داشت، از کارشکنی‌ها خسته بود و با قضاوت‌ها و حتی تهمت‌های برخی می‌جنگید. با این حال وقتی وارد خانه می‌شد انگار همه دغدغه‌ها را بیرون در جا می‌گذاشت. با صدای بلند می‌خواند: «بابا که اومد به خونه! شادی اومد به خونه!» با آن‌همه کار و پروژه‌های سنگین به قدر وسع به بچه‌ها می‌رسید، در اتاق بزرگ خانه آن‌ها را روی دوشش می‌گذاشت و آنقدر سواری‌شان می‌داد که صدای خنده‌شان را بلند کند. مردی که سعی می‌کرد همان حضور اندکش در خانه با کیفیـــــــت و به یادمـــــــاندنی باشد. درسی که گرفتم این بود: امین جان! آدمِ اثرگذار، تک‌بعدی نیست. اگر به کارش اهمیت می‌دهد، به خانواده‌اش هم عشق می‌ورزد و سعی می‌کند همان زمان اندک در کنارشان بودن را به تجربه‌ای جذاب و زیبا و سرشار از محبت تبدیل کند. _____________________________________ شادی روح بلند ایشون و همه شهدا و امام شهدا صلوات🌷