حکایت حُر ، داستان خیلی از ماهاست... مایی که تو خیلی از لحظه‌های زندگی‌مون، مثل حر بودیم. مثل حرِ تا قبل از عاشورا،😔 ولی می‌شه ‌که باقی زندگی‌مون، مثل حر روز عاشورا باشیم ... فقط همین که بریم پیش امام زمان‌مون و بگیم: "هل لی من توبة؟"🥺 حر اونجا نگفت که یابن رسول الله، توبه من قبوله یا نه؟ گفت: اصلا من می‌تونم توبه کنم؟ اصلا این کاری که من کردم جای توبه داره؟ من دل زنها و بچه‌های شما رو لرزوندم، راه بازگشتی برام هست ؟ این حرف دل ماست یا صاحب الزمان...🥺 من این همه عمرم رو گذاشتم و رفتم و خیلی کارها رو کردم و نکردم و ... ، حالا اصلا راه بازگشتی به سمت شما دارم ؟ 😢 حضرت اونجا به حر نفرمودن بله توبه‌ات قبوله ، یا توبه‌ات قبول نیست ... بلکه فرمودن : اِرفَع راسَک! سرت رو بلند کن حر ... یعنی شرمنده نباش، خجالت زده نباش... خوش اومدی، ما منتظرت بودیم ... امام زمان ما هم، همون رحمت واسعه‌ی خداوند، روشون رو از ما برنمی‌گردونن ... کُلُّهُم نورٌ واحدن... ‌فقط باید برگردیم به آغوش امام زمان‌مون💔 ادبی مثل حر... توفیق توبه ای مثل حر ... و یاوری امام زمانمون مانند حر ... و در اخر چشیدن طعم شهادت در آغوش مولا 🥹 ان شاالله...🤲🏻 حتماً به کانال لشکر سایبری منتظران ظهور بپیوندید: https://eitaa.com/lashkar_sayberi_montazeran_zohor