.، او دســتور میدهد تا یکی از لنگههــای در ورودی را ببندند و تنها یکی را باز بگذارند تــا رضاخان نتواند ماشــینش را به داخل خانه بیاورد و مجبور شــود با پای پیاده مســیر را طی کند. برای نشان دادن برتریاش نسبت به رضا خان، دســتور میدهد صندلیاش را کمی بالاتر از صندلی مهمان قرار بدهند. اما رضا خان متوجه این رندی میشــود و به داخل خانه وارد نمیشود و در همان آستانه در میایستد.
رضا خان به فخرالدوله میگوید: «این آخرین باری است که به اینجا میآیم. به شــازده قراضهها بگو که دست از توطئه بازیها بردارند وگرنه همه آنها را با هم دفن میکنم. اگر این موضوع را به تو گفتم، دلیلش این است که تو عاقل این قبیله دیوانه هستی».
رضا خان در این ملاقات به فخرالدوله میگوید که شاهزادههای قاجار گمان میکنند من تــاج و تخت را به زور از آنها گرفتهام. در حالــی که تاج به زمین افتاده بــود و من آن را برداشــتم. بعد از این ملاقات اســت که فخرالدوله میفهمد دیگر دوران قاجار به ســر آمده و زمانه شکل دیگری خواهد شد.
🇮🇷
#دهه_ی_فجرانقلاب_اسلامی
🇮🇷
#لزیران_شمه_همسایه
https://eitaa.com/lazour
┅═══✼🍃💐🍃✼═══┅