مگر کثرت دارایی، دلیل بر خوبی شان می شود؟؛ «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ».[۱۳] بنده خودم با کسانی که برای نماز خواندن و تدیّنشان بر خدا منّت می گذارند، برخورد کرده ام. بنابراین، خداوند به این سبب اختیار کردن اعتقاداتی افراد را امتحان می کند.
۳٫ توجیه گناه: سومین موردِ امتحان که مشکل امروز جامعۀ ما نیز هست توجیه گناه است. فرمود: «یَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَات»؛ حرام را با شبهه مخلوط می کنند. «یَسْتَحِلُّونَ… وَ السُّحْتَ بِالْهَدِیَّه»؛ اسم رشوه را هدیه می گذارند. اسم ربا را بیع می گذارند. عناوین گناه را تغییر می دهند؛ «زُیَّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً».[۱۴] امیرالمؤمنین (ع) چه زیبا پیش بینی رسول خدا (ص) را در این خطبه گزارش می دهد. بنابراین مال گرایی، دین را با منّت حفظ کردن و توجیه گناه، بلاهایی است که پیامبر آن را به ما گوشزد می فرمایند.
تعریف دین
اجازه دهید از بحث دور نشویم، بناست بحث را دربارۀ حضرت زهرا (ع) و دین شناسی ایشان دنبال کنیم. نخست باید چیستی دین را بدانیم. دین، مجموعۀ اعتقادات و باورهاست. علی (ع) می فرماید: «اَلّدینُ شَجَرَهٌ»؛ دین درختی است دارای ریشه و اصل «اَصلُها اَلتَّسلیمُ وَالرِّضا» اصل و اساسش تسلیم و رضاست. این سخن به چه معنی است؟ یعنی پسندم آنچه را جانان پسندد. اگر درد داد، می پسندم، درمان داد می پسندم، فقر داد می پسندم. این معنای دینداری است. حالا از زندگی حضرت زهرا (ع) چند مثال برایتان بیان می کنم.
دین مداری فاطمه در انتخاب همسر
جوان ها! امیرالمؤمنین (ع) برای خواستگاری حضرت زهرا (ع) آمد؛ در حالی که فاطمه خواستگاری های متعددی داشت که یکی از آن ها عبدالرحمان بن عوف بود که مهریۀ سنگینی پیشنهاد داد.[۱۵] اما به محض اینکه امیرالمؤمنین (ع) وارد شد، رسول خدا پیشنهاد امیرالمؤمنین را برای فاطمه مطرح کرد. نخستین سؤال فاطمه که دختر جوانی بود – هر کجای این کشور که هستید و صدای من را می شنوید دقت کنید – این است که: «أرَضِیَ اللهُ لی وَ رَسولُهُ؟» بابا جان! آیا خدا راضی است؟ آیا شما راضی هستید؟ نفرمود علی (ع) چه چیزی دارد، خانه اش کجاست، وسیله اش چیه، امکاناتش چه قدر است؟ بلکه گفت: «أرَضِیَ اللهُ لی وَ رَسولُهُ؟»[۱۶] اگر خدا و رسولش راضی است، من هم راضی هستم؛ «رضیتُ بما رضی الله وَ رَسولُهُ».
چرا سن ازدواج در کشور بالا رفته است؟ من زیاد به استان ها و شهرها برای تبلیغ می روم، خدا می داند که یکی از دغدغه هایی که مکرّر به ما می گویند همین است. چرا؟ مگر نفرمود: «إذا جاءَکُمْ»[۱۷] – خواهر من! خانواده های محترم! – اگر آقا پسری برای خواستگاری آمد، و شما دیدید که دینش مورد پسند است، «فَزَوِّجوه» دخترتان، خواهرتان را به او بدهید.
باید سطح توقّعات پایین بیاید. من بارها روی منبر تذکر داده ام، بعضی از وسایل در جهیزیه ها که برای خانۀ عروس خانم ها خریداری می گردد، تا آخر عمر استفاده نمی شوند، فقط در ویترین قرار می گیرد! هزینه آنها سنگین است و کمر خانواده عروس یا داماد را می شکند. برادران، خواهران و عروس خانم ها! مقداری توقعاتتان را پایین بیاورید. مگر زهرای مرضیه (ع) با کدام جهیزیه ازدواج کرد؟ رقم جهیزیه اش را ببینید! من نمی گویم مثل ایشان باشید، اما خدا می داند که می شود سطح انتظارات را پایین آورد، مصرف را اصلاح کرد و الگو گرفت.
دین مداری در همسرداری
این نکته را بیشتر خطاب به شما خانم های محترم عرض می کنم. امیرالمؤمنین (ع) به خانه آمد، در حالی که گرسنه است – این را منابع متعدّد نوشته اند – دو روز است که فاطمه (ع) در خانه غذا ندارد. البته فقر مدینه عمومی بود. مقداد، سلمان و دیگران نیز وضع مالی مناسب نداشتند. البته بعدها وضع بهتر شد، تا زمان امام صادق (ع) که وضع بسیار تغییر کرد. اما به ویژه در صدر اسلام اوضاع اقتصادی مسلمان ها و خود پیامبر گرامی اسلام و امیرالمؤمنین در مدینه چندان خوب نبود. حضرت علی به خانه آمد، سؤال کرد، فاطمه جان! چرا به من نگفتید، تا غذایی برای بچه ها تهیه کنم؟ جواب زهرا (ع) و خطاب او را بشنوید؛ ابالحسن! یابن عم! – این احترام متقابله بین زن و شوهر است – «اِن کُنْتَ فی خَیْرٍ مَعَک ان کُنْتُ فی شَرٍّ مَعَک رُوحِی لِرُوحِکَ وِقَاءً وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ فِدَاء» – به به! – جانم و هستی ام به فدایت! هر کجا که بروی پشت سرت هستم.
از این ادبیات معلوم است که چرا امیرالمؤمنین در خاک سپاری زهرا (ع) صورتش را روی خاک قبر خانمش می گذارد و میگوید: «نَفْسِی عَلَی زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَه» چرا گریه نکند بر این فاطمه؟ چرا نگوید که کاش من هم میرفتم؟ این قدر این زندگی استوار و عمیق است که زهرا (ع) می گوید: علی جان! می دانی چرا به تو نگفتم؟ «لَأَسْتَحْیِی مِنْ إِلَهِی أَنْ تُکَلِّفَ نَفْسَکَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیْه»[۱۸]؛ از خدا خجالت کشیدم.