گوشه تخت کز کردم و باترس به مامان نگاه کردم که باشلاق چرمش به طرفم اومد
شلاقو بالا برد و اولین ضربه رو روی کمرم زد که جیغم به هوارفت
مامان_ببند دهنتو دختر.....
بابات منو بیچاره کرد و توهم باید زجر بکشی
تو تاوان گناه باباتو پس میدی
باهق هق به پای مامان چسبیدم و گفتم
مامان توروخدا ...من دخترتم...هنوز بدنم از کتک های دیشب درد میکنه
توروخدا منو مجبور نکن زن اون عوضی بشم
مامان_دختر اهلی باش تا بتونی...من نون مفت بهت نمیدم سلیطه باید زنش بشی به پولی که میده لازم دارم...
جیغی زدم و با گریه گفتم
من دخترتم ناموستم چطور منو میفرستی زن یه آدم اشغال ه.س باز بشم ؟!
چنگی توی موهام زد و با خشونت سرمو به عقب کشید که از دردش چشمام و جم کردم و غرید
شرط زنده موندنت ازن این یارو شدنه پس خفه شو...و به سمت در رفت و ادامه داد
الان با عاقد میفرستمش بیاد تو اتاق بخدا جفتک بندازی زنده زنده آتیش میزنم...
بعد رفتنش با صدای پای کسی چشمامو بستم و فاتحه مو خوندم...
https://eitaa.com/joinchat/642777231C387f32c306