"زندگی ویترینی"
تصور کن در خیابان در حال قدم زدن هستی، کسی از روبهرو میآید، یقهات را میگیرد و میگوید:
من امروز پیتزا خوردم.
سپس راهاش را میکشد و میرود.
زندگی کسی که همهجا و همیشه به نگاه دیگران نیاز دارد و بدون تایید و تحسین آنها نمیتواند زندگی کند.
و همین نیاز فرساینده باعث میشود به زندگی به عنوان ویترین نگاه کند
یک مغازه علاوه بر ویترین که در برابر دیدگان مشتریان است و همیشه مرتب و تمیز و زیبا، انبار هم دارد.
محلی که نه مرتب بودن را لازم دارد نه زیبا و تمیز بودن را. حکایت ویترین حکایت آن فردی است که دندان آسیاب عقبیاش خراب است اما بینیاش را عمل میکند.
بدناش کمبود پروتئین دارد اما کمدش پر است از 47 مدل شلوار.
مغزش از فرط بیاستفاده بودن، تار عنکبوت بسته است اما لب و … را پروتز کرده.
آیا واقعا مهم است اینهمه نمایش دادن زندگی ات؟
🌱
@lezzatezendegee