*🍀﷽🍀
رمـان
#بـــنده_نــفس_تا_بـــنــده_شــهــدا 🍃🌷
#پارت1 📕
از پارتی با بچه ها زدیم بیرون پشت فراری قرمز رنگم نشستم
موهامو باد به بازی گرفته بود
#پانیذ هم نشست تو ماشین من
آریا و آرمان و سینا هم ب ترتیب سوار ماشین هاشون شدن......
شروع کردیم به لای کشیدن تو خیابونهای شلوغ پلوغ تهران ...
بنز آرمان نزدیک ماشینم شد زد به شیشه
آرمان :
#ترلان سیگار میکشی ؟؟؟
قهقهه ای زدم و گفتم آره
پانیذ:
#ترلان معلومه داری چه غلطی میکنی؟
اونقدر تو پارتی خوردی و .... الانم داری سیگار میکشی
سنگ کوب میکنیا
-إه پانیذ همش یه نخ سیگاره
آرمان:پانیذ حسود نشو
بیا
#ترلان عزیزم بیا بکش
قهقهه های مستانه ی منو دوستام فضای خیابان پر کرده بود
شالم قشنگ افتاده بود کف ماشین
یه تکیه پارچه ک مجبور بودیم چون تو این مملکت قانونه بندازیم سرمون
تا ساعت 2نصف شب تو خیابونای جردن ،فرشته دور دور میکردیم
ساعت نزدیکای 3بود که راهی خونه شدم .....*
ادامـــــــه. دارد......
به کانال توانمندسازی بپیوندید.
eitaa.com/lms_salehin
به استحضار کاربران محترم میرساند با توجه به درخواست دوستان، هر روز دو قسمت از این داستان زیبا منتشر می شود.