🔻روایت پرستار و مسئول تعویض پانسمان آرتین 🔹امروز رفتم خونه پانسمان دستشو عوض کنم. وقتی سرم بهش وصل کردم گفت: "عمو اشک صورتمو الان چجوری پاک کنم؟ مامانم هم که خونه نیست. یک دستش تیر خورده، تو سرشم یکی دیگه!" 🔸یک لحظه فرو ریختم.‌...قلبم شکست...شب اول هم تو بیمارستان آورده بودنش من شیفت بودم، ازم پرسید: "عمو داداشم مرده؟" 🔹جواب مظلومیت و آه این بچه و تنهاییش رو چه کسانی باید بدهند.... کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/591069218Cff6306d0ee