✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... ✅روایت همرزم شهید مدافع حرم " ایوب رحیم پور " از شب آخرین شب ... 💠 غسل کرد و از همه حلالیت گرفت و با همه خداحافظی کرد و گفت بچه ها من دیگه برنمیگردم ، همه خندیدند و دستش انداختند و با خنده میگفتند : ایوب برو منتظریم برگردی؛ ولی اون گفت : من میبینم که برگشتنی نیستم منتظرم نباشید ... کسی باور نکرد ... اما سحرگاه ، بعد از همه عبادتهایی که اون شب توی اون خونه با پروردگار خودش انجام داد ، برنگشتنش رو به همه دوستانش ثابت کرد ... میـان معـرڪہ ... لبخنــد می ‌زنی به عشــق ؛ حمـــــاسه ... چون به غزل ختم می‌شود زیباست ! ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣@love_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹