✳️نکته ناب✳️ 🔺موضوع👇👇🔺 🔰كلمه حق در برابر ستمگر در گذشته گاه چنین بود كه یكی از صاحبان قدرت و مقام، به عنوان گردش یا شكار از شهر خارج می‌شد و عده‌ای از رجال كشوری و لشكری به همراهش حركت می‌كردند. روزی برای عبد الملك بن مروان چنین پیش آمد: از مركز مملكت خارج شد و جمعی از خواص با او از شهر خارج شدند. پس از آنكه مقداری راه پیمودند، عبدالملك ركاب زد، از همراهان جدا شد و اسب او را به نقطه دور دستی رساند. در بیابان به یك مرد اعرابی رسید. عنان كشید و توقف كرد تا با او صحبت كند. گفت: عبد الملك بن مروان را می‌شناسی؟ پاسخ داد: آری، او ستمگری است غیر قابل هدایت. گفت: وای بر تو! من عبد الملك بن مروانم. عبد الملک تصور می‌كرد اگر اعرابی او را بشناسد، از تندگویی خودداری می‌كند و از آنچه گفته است، عذر می‌خواهد؛ ولی بر خلاف انتظار همچنان پیر مرد به تندگویی ادامه داد. او گفت: نه خداوند به تو عمر طولانی دهد و نه مال و ملك بخشد كه مال خدا را خوردی و حرمت او را تضییع نمودی. عبد الملک كه خشمگین شده بود، گفت: وای بر تو! من قادرم به تو ضرر بزنم و قدرت دارم به تو نفع برسانم. اعرابی جواب داد: خداوند نفع تو را روزی من ننماید و خداوند اضرارت را از من برگرداند. هر دو ساكت شدند. وقتی سواران همراه عبد الملک نزدیک رسیدند، اعرابی گفت: آنچه بین من و تو گذشت، از سواران خود پنهان بدار كه به گفته رسول گرامی صلی الله علیه وآله مجالست امانت است. ✅منبع: مجله مبلغان، شماره 93 1. مجموعه ورّام، ج 1، ص 31، سخن و سخنوری، مرحوم فلسفی، ص 258. 📎 📎 📥📚در ماهنامۀ مبلغان، میهمان ما باشید!👇 🌐https://eitaa.com/m_moballeghan