🔻رسیدن حضرت بر بالین پدر " سلام الله علیهما" ▪️در سرا را بسته در میان خانه محزون و غمگین ایستاده بودم، ناگاه جوان خوشبوى مشکین موى را در میان سرا دیدم که سیماى ولایت و امامت از جبین فایض الانوارش ظاهر بود، و شبیه‏ترین مردمان بود به جناب امام رضا علیه السلام، پس بسوى وى شتافتم و سؤال کردم که: از کدام راه داخل شدى که من درب را محکم بسته بودم؟ فرمود: آن قادرى که مرا از مدینه به یک لحظه به طوس آورد، از درهاى بسته مرا داخل ساخت، پرسیدم که: تو کیستى؟ فرمود که: منم حجّت خدا بر تو اى ابو الصلت، منم محمّد بن على، آمده‏ام که پدر غریب مظلوم و والد معصوم مسموم خود را وداع کنم. آنگاه در حجره‏اى که حضرت امام رضا علیه‌السّلام در آنجا بود رفت، چون چشم آن امام مسموم بر فرزند معصوم خود افتاد، از جاى جست و یعقوب وار یوسف گم‏گشته خود را در آغوش کشید و دست در گردن وى در آورد و او را به سینه خود فشرد و میان دو چشم او را بوسید و آن فرزند معصوم را در فراش خود داخل کرد، بوسه بر روى وى مى‏داد و با وى از اسرار ملک و ملکوت و خزاین علوم حىّ لا یموت رازى چند مى‏گفت که من نمى‏فهمیدم، و ابواب علوم اوّلین و آخرین و ودایع حضرت سید المرسلین صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، را به وى تسلیم کرد، آنگاه بر لبهاى مبارک حضرت امام رضا علیه السلام کفى دیدم از برف سفیدتر، حضرت امام محمّد تقى علیه‌السّلام آن را لیسید، و دست در میان سینه پدر بزرگوار خود برد و چیزى مانند عصفور بیرون آورد و فرو برد، و آن طایر قدسى به بال ارتحال ارتحال کرد، تعلّقات جسمانى از دامان مطهّر خود افشانده به جانب ریاض رضوان قدس پرواز کرد. 📚 عیون أخبار الرضا ج۲ ص۲۷۱ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa