😱عملیات اجنّه در باغ زرگنده!😱
جواد نوائیان رودسری – سفیر با کلافگی، چند بار سرش را خاراند! اصلاً امکان نداشت! مگر میشد درهای اتاق محل کارش را ببندد، اطراف ساختمان سفارت در باغ زرگنده را پیش از آغاز جلسه کنترل کند و چند ساعت بعد، وقتی به دیدار صدراعظم میرود، همه حرفهایی را که دیشب بر زبان راندهاست، از زبان میرزاتقیخان بشنود؟ چند بار زیر لب غرّید: انگار عوام راست میگویند که صدراعظم با اجنّه در ارتباط است! سفیر روسیه تزاری که کشورش، پس از دو عهدنامه گلستان و ترکمنچای، خود را مالک و صاحب ایران میدانست، هاج و واج مانده بود و اصلاً نمیفهمید که باید چه کند؟ از زمانی که امیرکبیر، صدراعظم شده بود، یعنی درست از روزی که ناصرالدینشاه 16 ساله را از تبریز به تهران آورده و بر تخت نشانده بودند، کابوسی مانند خوره به جان سفارتخانههای اروپایی افتاده بود؛ به خصوص سفارت انگلیس و روسیه تزاری. امیر با تمام صدراعظمهای قبلی فرق داشت. قیافه خونسردش، اصلاً نشانه بیخیالی و ناآگاهی نبود؛ او علاوه بر دانشی که داشت، دیپلماتی کارکشته به حساب میآمد که به روسیه و عثمانی سفر کرده و طی چند سال مذاکره برای انعقاد معاهده مرزی ارزنةالروم با عثمانی، تجارب ذیقیمتی اندوخته بود و حالا که به عنوان صدراعظم و البته، شوهر خواهر شاه، همه کاره مملکت محسوب میشد، داشت با پنبه سر میبُرید و اعصاب سفرای متکبر روس و انگلیس را خُرد میکرد. اما ماجرای اطلاع امیرکبیر از وقایع درون سفارتخانهها، از کجا آب میخورد؟
سازمان مأموران مخفی امیرکبیر
امیرکبیر، پس از به دست گرفتن اداره امور ایران، کوشید تا در ساختار اداری، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی کشور، تغییرات و اصلاحات اساسی ایجاد کند. او به خوبی بر این اصل واقف بود که برای اداره کشور، پیش از هر چیز، به اِشراف اطلاعاتی نیاز است تا بتوان اقدامات لازم را برای انتظام امور، در کمترین زمان و با بهترین کیفیت ممکن، انجام داد. بر همین اساس، او تجربه سالهای وزارت در تبریز را به کار گرفت و آن را با مشاهداتش در سنپترزبورگ و ارزنةالروم درآمیخت و بنیان سازمانی منسجم و مخفی را برای کسب اخبار و فعالیتهای اطلاعاتی گذاشت. به نوشته اسماعیل رائین، تشکیلات اطلاعاتی امیرکبیر که با عنوان شبکه «منهیان امیر» شناخته میشد، در ایالات چنان رعبی ایجاد کرده بود که هیچکس جرئت نداشت دست از پا خطا کند. والیان همواره خود را معرض دید خفیهنویسان امیرکبیر میدیدند. یکی از برجستهترین اقدامات این تشکیلات، کشف توطئه بابیها در تهران بود که میخواستند با هدایت «ملاعلی ترشیزی»، یکی از پیروان باب و البته حمایت چند شاهزاده فراری ساکن بغداد، شیرازه حکومت را از هم بپاشانند و شاه جوان را از اریکه قدرت فروکشند. اعتضادالسلطنه که در آن زمان مسئولیت وزارت داخله را داشت و باید امنیت را تأمین میکرد، کوچک ترین اطلاعی از این اقدام نداشت؛ اما امیر، به وسیله مأموران مخفیاش، هم توطئه را کشف کرد و هم محل اختفای ملاعلی ترشیزی را یافت و به وزیر اطلاع داد. دقیقاً نظیر همین جریان، در مورد سفارتخانههای خارجی، به خصوص سفارت روسیه تزاری و انگلیس، برقرار بود. امیر معتقد بود که آتش برخی از مشکلات عدیده کشور، از گور سفرای روس و انگلیس بلند میشود و کسب اطلاع از اقدامات و نقشههای آن ها، واجبتر از نانِ شب است. بر همین اساس، از هر فرصتی برای اجیر کردن افرادی که بتوانند در سفارتخانهها فعالیتهای اطلاعاتی داشته باشند، استفاده میکرد و یکی از این اقدامات امنیتی موفقیتآمیز، در سفارت روسیه تزاری رقم خورد.
مأمور مخفی ایران در سفارتخانه تزار
پیرمردی ایرانی، کارمند سفارت روسیه تزاری و درواقع، نایب غلامان سفارتخانه بود؛ البته اینکه سفارتخانهها برای کاهش هزینهها، از کشور مقصد کارمند استخدام کنند، طبیعی است؛ اما غیر طبیعی این است که آن فرد، به واسطه نفوذ و قدرت سفارت، خود را برتر از هموطنانش بداند و سعی در جلب اعتماد تامه کارگزاران دولتهای بیگانه داشته باشد. اما پیرمرد کارمند سفارت روسیه تزاری، از این جور افراد بود؛ با دماغ پرباد به کاخ آمد و خواستار دیدار با صدراعظم شد؛ وقتی به او گفتند که امیر فعلاً مشغول رسیدگی به امور جاری مملکت است، سر و صدا راه انداخت که «من فرستاده سفیر روسیهام» و