💠 طبابت یا حماقت!
🔹 در ابتدای ایام فراگیری طب پس از گذراندن یکی از دورهها که به گمانم یکی از دورههای تشخیصی بود رهسپار جلسه امتحان شدم.
🔹 در جلسه امتحان فردی کنارم نشسته بود که ریز به ریز هر چه مینوشتم عینا در برگه خویش منعکس مینمود.
🔹 پس از جلسه چون از میزان تسلطم بر درس متعجب شده بود سراغم آمد و از تحصیلات و اطلاعاتم جویا شد و در آخر پرسید: "کجا طبابت میکنی؟"
‼️ داشتم از سوالش شاخ در میآوردم! طبابت!؟ مگر میشود با گذراندن چند دوره طبابت کرد!؟
❓کنجکاو شدم که بدانم خودش چه میکند!
🤨 گفتم: هیچ کجا، شما مگر طبابت میکنید؟
😌 با فخری عجیب پاسخ داد بله مجموعه فلان برای بنده مکانی در فلان جا (شلوغترین نقطه شهر) تدارک دیده که بنده و چند نفر دیگر از دوستان آنجا به طبابت مشغولیم!
😕 با حیرت پرسیدم: احسنت! پس با این وجود باید تمام مقدمات طب و ملزومات آن را خوب فرا گرفته باشید. پس در این جلسه امتحان تشخیص که از مقدمات است چه میکنید؟
⏪ گفت: من سالهاست که بر اساس دستورات استادفلان و استاد فلان طبابت میکنم و با نسخههای استاد فلان توانستم جان عدهای را نجات دهم! این چیزها هم آدم در کار یاد میگیرد! شما هم ماشاءالله که هم تحصیلات دانشگاهی داری و هم اطلاعات خوب طبی بیا به ما ملحق شو!
😶 بدون آنکه چیزی بگویم خداحافظی کردم و در افق محو شدم...یعنی ساعتها آناتومی، فیزیولوژی، بیوشیمی، میکروبشناسی، کلیات طب و حفظ الصحه و تدابیر و تشخیص و بیماریشناسی و.... بیهوده بود؟
❕ هر روز که بیشتر با طب آشنا میشوم و ظرافتهای آن را میفهمم بیشتر متحیر میشوم و در این سیاهچاله فرو میروم که اگر مسیری که آن بنده خدا و جمعی از دوستانش میرفتند راه "طبابت" بود کار من در فراگرفتن آن علوم قطعا راه "حماقت" بود.
❤️ و از صمیم قلب برای بیمارانی که به آنها رجوع میکردند آرزو میکنم این ماجرا "برعکس" نبوده باشد.
@Abdolhadi_ir