♻️ ترجمه فیضالاسلام: از نامههاى آن حضرت عليه السّلام است به معاويه (كه او را نكوهش نموده و يارى نكردن عثمان را از او دانسته):
(۱) پس خدا را تسبيح نموده از هر عيب و نقصى منزّه مىدانم (شگفتا) چه بسيار است هوا پرستى و خواهشهاى پديد آمده و سرگشتگىِ پيروى نمودهٔ تو با تباه ساختن آنچه حقّ است، و دور انداختن آنچه مورد اطمينان است، حقايقى كه پسنديدۀ خدا و دليل بندگانش مىباشد (خلاصه چه بسيار گرفتار خواهشهاى نفس امّاره بوده دنبال گمراهى گرفتهاى، همواره به بدعتى مردم را فريفته براى گمراهى خود سببها مىجويى)
(۲) و امّا بسيار جدال و پر گفتن تو دربارۀ عثمان و كشندگانش (و اظهار مظلوميّت او و خونخواهى تو بىمورد است، زيرا) عثمان را هنگامى يارى كردى كه به سود خودت بود، و هنگاميكه براى او سودمند بود او را يارى نكردى (عثمان پى در پى به معاويه نامه نوشته از او كمك مىخواست، معاويه وعده مىداد، تا كار بر او تنگ شده او را محاصره نمودند، معاويه يزيد ابن اسد القسرىّ را با لشگرى روانه ساخت و باو گفت: مىروى و در ذى خشب «نام موضعى در هشت فرسخى مدينه» مىمانى، و مگو: الشّاهد يرى ما لا يرى الغائب يعنى حاضر مىبيند آنچه را كه غائب نمىبيند، منظورش آن بود كه از پيش خود كارى انجام مده و قبل از دستور من از آنجا كوچ مكن، و در پرده باو فهماند كه غرض آن نيست كه تو خود را بعثمان رسانده او را يارى كنى؛ بلكه مصلحت ديگر در نظر دارم، تو آنجا باش تا ببينم چه ميشود، او نيز چندان در آن موضع ماند كه عثمان كشته شد و معاويه او را با لشگر بشام باز خواند و در صدد بدست آوردن خلافت بر آمد) و درود بر شايستۀ آن.
╭───
│ 🌐
@Mabaheeth
╰──────────