📖 نهم - فرمود آدمی جزع و بی تابی می کند از ذلت کم پس این جزع و عدم صبر او، داخل می کند او را در ذلت بزرگ شد.
مؤ لف گوید: که این فرمایش از آن حضرت به ( مرازم ) است در آن شبی که منصور اجازه داد آن جناب را که از حیره به مدینه رود و حضرت حرکت فرمود با غلامش ( مصادف ) و ( مرازم ) که یکی از اصحابش است همین که رسیدند به نگهبانان ، در میان آنها یک نفر باج گیر بود. او متعرض حضرت شد و گفت نمی گذارم بروی. حضرت با زبان خوش و اصرار از او درخواست کرد که بگذار، بروند؛ آن مرد ابا داشت و نمی گذاشت . ( مصادف ) عرض کرد: فدایت شوم ! این سگ شما را اذیت کرد و می ترسم شما را برگرداند و مبتلای به منصور شوید. اذن بدهید من و مرازم او را بکشیم و در میان نهرش افکنیم و برویم ، فرمود: از این خیال، خود را باز دار.
پس پیوسته با آن مرد در باب اجازه رفتن تکلم فرمود تا آنکه بیشتر شب گذشت آن وقت آن مرد اذن داد و حضرت تشریف برد؛ پس از آن فرمود: ای مرازم ! این چیزی که شما گفتید که کشتن آن مرد باشد بهتر بود یا این ؟ آن وقت فرمود آن کلام را که ذکر شد، حاصلش این است که مدارا با این مرد و معطل کردن او ما را ذلت کوچکی است؛ اما کشتن او سبب می شد که ما دچار ذلتهای بزرگ می شدیم برای تدارک آن ، انتهی.
و از اینجا است که گفته اند: ( لایَقُومُ عِزُّ الْغَضَبِ بِذُلِّ الاِعْتِذارِ ) ؛ یعنی مقابلی نمی کند و نمی آرزد عزت غضب😡 به ذلت عذرخواهی🤗 آن .
دهم - قالَ علیه السلام : ( لَیْسَ لإبْلیسَ جُنْدٌ اَشَدُّ مِنَ النِّساءِ وَ الْغَضَبِ ) ؛ فرمود: نیست از برای ابلیسِ لعین لشکری سخت تر از زنها و غضب.
مؤلف گوید: که در حدیث یحیی پیغمبر علیه السلام و ابلیس است که آن حضرت از آن معلون پرسید که چه چیز بیشتر موجب سرور و روشنی چشم تو می گردد؟ گفت : زنان که ایشان تله ها و دامهای من اند، و چون نفرینها و لعنتهای صالحان بر من جمع می شود به نزد زنان می روم و از ایشان دلخوش می شوم.
و در روایت اهل سنت است که ابلیس😈 به حضرت یحیی علیه السلام گفت که چیزی مثل زنان کمر مرا محکم نمی کند و چشم مرا روشن نمی نماید، ایشانند تلهها و دامهای من و تیری 🎯 که خطا نخواهم کرد به او. ( بِاَبی هُنَّ لَوْ لَمْ یَکُنَ هُنَّ ما اَطَقْتُ إضْلالَ اَدْنی آدمِی ) ؛ یعنی پدرم به قربان ایشان ! اگر چنانچه ایشان نبودند من طاقت نداشتم که پست ترین مردم را گمراه کنم ، چشم من به ایشان روشن است ، به واسطه ایشان من به مرادم می رسم و به سبب ایشان مردم را در مهلکه ها می افکنم. و از این نحو کلمات در حق زنان بسیار می گوید تا آنکه عرض می کند: ( فَهُنَّ سَیِّداتِی وَ عَلی عُنُقی سُکْناهُنَّ ) ؛ یعنی آنها خانمهای من اند و جای ایشان بر گردن من است و بر من است که آرزوهای ایشان را بدهم ، هرگاه آن زنی که از دامهای من است چیزی خواهش کند من به سر، عقب خواهش و حاجتهای او می روم؛ زیرا که ایشان امید من اند و قوت من و سند من و محل اعتماد و فریادرس من اند.
فصل چهارم : در ذکر چند معجزه از امام جعفر صادق علیه السلام است