🌹مادرش میگفت: یادم مے آید یک روز خوابیده بودم، دیدم کف پایم مےخارد. بلند شدم دیدم محمد، صورتش را به کف پایم میمالد. خیلے ناراحت شدم. پایم را سریع کشیدم و با عصبانیت گفتم:" این کارها چه معنی میدهد؟" گفت:" مگر بهشت زیر پاي مادر نیست؟! میخواهم چشمهایم نور بگیرد؛ نور بهشت. 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺