ناراحتید؟! ناراحتیم، میدانم. در دل غصه و بذر ناامیدی نشسته. بذر ضعف، بذر هذیان، بذر بدگمانی....
.
به قول ابومهدی المهندس، «ما در بحران ها...» بحران تعریفش مشخص است. شرایط، عادی نیست. اتفاقی افتاده که نباید. در دلِ اتفاقی که نباید میافتاد، حتما نقصی وجود داشت وگر نه نباید این چنین می شد!
بحران در دلش نگرانی دارد، ترس از آینده دارد، افزایش قیمت دلار دارد، ترس از اینکه «قدرت دشمن از ما بالاتر است» دارد، ما اندازه ی آنها نیستیم دارد. اگر اینها را نداشت که بحران نبود...
به قول ابومهدی، «به ذهنی سرد نیاز داریم» در گرماگرم آدمهایی که تکه کلامشان، مثل شخصیتِ انیمیشنی گالیور، «من میدونستم» است!
ذهن سرد شرایط را میسنجد، در مقام واقعگرایی است، مشکلات را میبیند اما برای بحران های بعد، آسیبشناسی میکند. قوت ها را بازیابی میکند و میداند وزن هر کدام چقدر است. ذهن سرد روزی درایت فرماندهی وعده ی صادق را طلب میکند و روزی حمله ی نیابتی و روزی صبر راهبردی. ذهن سرد مقصد را پیروزی میداند اما برای مسیر دو دو تا چهار تا دارد.
بر خلاف ذهن گرم که دیگران را متهم میکند. آشفته است. مشکل را پزشکیان میداند. نبرد را مغلوبه میخواند و اصلا به جغرافیایِ خاورمیانه شکایت میکند که در آن زندگی میکند...
به قول ابومهدی ما به «قلب گرم» نیاز داریم. قلب گرم یعنی آینده با مظلومان است. با کودکان غزه. مسیر، گرچه طولانی، اما روشن است. ایران امروز میزند و میخورد اما در این معرکه، مترسک بی تحرکی چون اعراب نیست. قلب گرم تا روز آخر میتپد به عشق پیروزی. چشمانش از هر قدمی که به نفع انسان مظلوم امروز است برق میزند. قلب گرم یعنی قلب تپیده در بدن تهرانی مقدم. از روزی که موشک را از نزدیک ندیده بود و ما سیم خاردار هم برای جنگ وارد میکردیم تا روزی که میتوانیم اسرائیل را موشک باران کنیم. قلب تهرانی مقدم زیر خروارها خاک هنوز گرم گرم است.
به قول شهید ابومهدی المهندس؛ در بحرانها، ما به ذهنی سرد و قلبی گرم نیاز داریم. برای شهید هنیه ناراحتیم، اما مسیر را با اطمینان، رو به جلو طی میکنیم. نه تهمت به دولتِ حاضر، نه ناامیدی از امنیت، نه ترس از برخورد داریم.
✍ سجاد بلوکات
#جنگ_روایتها
#نبرد_ترکیبی