#فرهنگی#فرهنگی
به نام خدا به یاد خدا برای خدا
روزی که پوشیده بودم شلوار پاره
چشمش به من افتاد مردک بیچاره
مرا دید و قند در دلش آب شد
پیش همسرش بود و بیتاب شد
نفرت را در چشم همسرش دیدم
جا خوردم و از خدا ترسیدم
دختر ۱۸ ساله بودم بیحجاب
افسوس که تا حالا بودم توی خواب
چند روزیست شدهام بیقرار
کاش از دست خودم میکردم فرار
خدایی که عیب مرا میکند پنهان
چرا به امر او بدنم را نکنم پنهان؟
خدا که پنهان میکند عقده و کینهام
چرا من نمایان کنم سینهام؟
فقط خداخبرداردازاخلاق گَندَم
چرا مردم ببینند گیس بلندم؟
من پشیمان شدم ای خدای الهام بخش
توبه کردم خدایا خودت من را ببخش
@mabda1403
ش۴۱