ما سال‌هاست طعم امنیت را حتی به خاطر هم نمی آوریم. یادمان نمی‌آید زندگی کردن بدون صدای انفجار، بی دلهره آوارگی چه رنگی است. شوری اشک آن‌قدر به دهانمان مزه کرده که شیرینی شادی به آن نمی‌نشیند. ما که اسم‌مان در صدر لیست مستضعفان جهان مدام بالا و پایین می‌شود. ما بچه‌یتیم‌هایی که همیشه رشک می‌بریم به مهر پدرانه رهبری که سایه‌اش مثل کوه بالای سرتان است. ما که هربار موعد انتخابات هرچند دستمان کوتاه است از رای دادن، اما دست به دعا می‌بریم برای فرد صالحی که خیرش به دامن ما هم جاری می‌شود. ما که سال‌هاست مهمان خانه شماییم و هم‌سفره بر سر خوان کرامت سلطان. امروز دیدن اشک‌های شما بغض ما را درهم می‌شکند. از ما همین‌قدر برمی‌آید، به رسم برادری. در روزگار سختی مرزهایتان را به رویمان گشودید و ما امروز فقط همین دست‌های خالی را داریم برای در آغوش گرفتن‌تان. سرتان را روی شانه ما بگذارید. روی همین رشته‌کوه‌های کوچک و نحیف و لرزان. ما با اندوه و فراق بیگانه نیستیم. "حالت سوخته را سوخته‌دل داند و بس" انگار دوباره برادری، عزیزی، پاره تنی را در آتشی، ویرانه‌ای، سِیلی گم کرده باشیم. به نام هستیم جانتان جور باشد و سرتان سلامت💔 ✍معصومه مطهری یک مبنایی از تبار افغانستان | @mabnaschoole |