بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در راه عشق می خرم از جان بلای تو خلقی اسیر حلقه ی زلف دو تای تو دلها صفا گرفته همی از صفای تو عالَم پناه می طلبد از سرای تو خونِ خدا تویی و خدا خونبهای تو ای روز و شب دخیلِ غمت روزگار ما روشن به ذکرِ نامِ تو ‌شد، شامِ تارِ ما ای داده آبرو تو به ما، اعتبارِ ما تنها تو رهنمای طریقی و یارِ ما هر صبح و شام، ذکرِ لب ِ ما ثنای تو بانی اشک، علّت شور و نوا، حسین مشکل گشای دردِ دلِ بی دوا، حسین عبدِخدا و فانی راهِ خدا حسین کشتی عشق، راهِ نجات از بلا حسین اسلام را بقا ز تو و کربلای تو گفتی که اشکِ دیده ی ما مرهم ِ غم است هرچه کنیم گریه به پای غمت، کم است تنها نه یک دهه، همه سالَم مُحرّم است عُمرِ مفید، وقفِ تو بودن دمادم است واللّهِ نیست در دل ما جز هوای تو عُمری به پای روضه ی تو کارم آه بود کارم عزا برای شهِ بی سپاه بود از لطفِ دوست، اشک دو چشمم به راه بود همواره آرزوی منِ روسیاه بود کی قسمتم شود که بمیرم برای تو ؟ ماه دعا و ماه نیایش رسیده است وقت مُجیر و ذکر و ستایش رسیده است وقت نگاهِ لطف و نوازش رسیده است کارِ دلم دوباره به خواهش رسیده است محتاج یک نگاه توأیم و عطای تو روزی که گشت غرقه به خون آن رُخ چوماه اهل حرم اسیر حرامی و بی پناه زینب به سرزنان ز روی تَل کشید آه از زیر نیزه های شکسته به قتلگاه آمد به گوش زینب کبری صدای تو .