نگردد خوار و زار و زیردست ظالمان هرگز
نماید پیروی کردار هر کس بر مرام من
رسان (ژولیدۀ ) محزون درورد گرم و بی پایان
به نزد دوستان من پس از عرض سلام من
(ژولیده نیشابوری)
اشعار روز تاسوعا؛ حضرت ابوالفضل العباس(ع)
نام سقا دیده ها را خوب گریان می کند
دیده ی پر اشک را سقا چراغان می کند
او بُود باب الحسین ذُخر الحسین عبد الحسین
عالمی را بر در ارباب مهمان می کند
هر که می گوید حسین آغوش بگشاید بر او
بر دل سینه زنان لطف فراوان می کند
دست داده تا بگیرد دست هر افتاده را
این اباالفضل است بر ما لطف و احسان می کند
" خلق می دانند در بهدار ی قرب حسین
دردها را بیشتر عباس درمان می کند"
مادرش ام البنبن هم ضامن عشاق اوست
در قیامت شیعیان را شاد و خندان می کند
دست او بر دست زهرا روز محشر دیدنی ست
دست او مشکل گشایی از محبان می کند
پیش او از معجر زینب سخن گفتن خطاست
این سخن عباس را زار و پریشان می کند
سی شب ماه محرم باید از عباس گفت
گفتن از او لطف مهدی را نمایان می کند
(جواد حیدری)
اشعار روز تاسوعا؛ حضرت ابوالفضل العباس(ع)
قلم به دست شدم تا ز دست ها بنویسم
غریب وار پیامی به آَشنا بنویسم
نرفته یک غمم از دل غمی دگر رسد از ره
به خانه ی دل تنگ و برو بیا بنویسم
غریبی من و دل را کسی چه داند و بهتر
که مویه های غریبانه با رضا بنویسم
پی رضای رضا بودم و به خویش بگفتم
روم به طوس، در آنجا ز کربلا بنویسم
به یاد کودکی و درس و مشق و مدرسه افتم
به تخته مشق ز بابا و طفل و آ بنویسم
چه کودکانه و خوش باورانه بود و فسانه
نه آبی آمد و نی باد پس چرا بنویسم؟
به یاد قامت سقا و دست و همت سقا
رسا اگر چه نگویم ولی رسا بنویسم
گهی ز پشت حسین و گهی ز فرق ابوالفضل
یکی یکی بشنیدم دو تا دو تا بنویسم
به فرش خاک بیابان به عرش نیزه ی دونان
تنی جدا بسرایم سری جدا بنویسم
چه بر سر تنش آمد ز من مپرس که باید
ز توتیا شده در چشم بوریا بنویسم
بنی اسد بگذارید روی قبر شهیدان
غزل نه، قطعه از آن قطعه قطعه ها بنویسم
ز نوک نیزه و کنج تنور و دیر و نصارا
تمام، سیر و سفر بود از کجا بنویسم
چه می گذشت به بزم یزید با دل زینب
شراب را بگذارم کباب را بنویسم
لبی به طعنه و طغیان لبی لبالب قرآن
دگر مپرس، سزا نیست ناسزا بنویسم
(علی انسانی)
اشعار روز تاسوعا؛ حضرت ابوالفضل العباس(ع)
زخمی که داغ رفتن تو بر جگر گذاشت
بر چهره ی حسین همان دم اثر گذاشت
چون پاره گشت مثل دو چشم تو مشک آب
سقایی و تلاش تو را بی ثمر گذاشت
می خواست از فتادن تو جان دهد حسین
زینب برای یاری اش آمد، مگر گذاشت
دستی کنار نعش تو بر سر گرفته بود
دستی دگر ز ماتم تو بر کمر گذاشت
با سرعت آمد و علمت را بلند کرد
زینب چو دید شه به سر نیزه سر گذاشت
تا عمر داشت عقده به قلب سکینه بود
او را چرا حسین ز تو بی خبر گذاشت
***
گفتی که راحتی که بمانی به علقمه
این ماندنت حریم مرا در خطر گذاشت
راز جدایی حرمت از من این بود
شرمندگی ز خیمه تو را دورتر گذاشتش
(رضا رسول زاده)
اشعار روز تاسوعا؛ حضرت ابوالفضل العباس(ع)
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهای
آب از هیبت عباسی تو میلرزد
بی عصا آمدهای حضرت موسی شدهای
به سجود آمدهای یا که عمودت زده اند
یا خجالت زدهای وه که چه زیبا شده ای
یا اخا گفتی و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده ای
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
توئی و ضربهای و فرق ز هم وا شده ای
سعی بسیار مکن تا که ز جا برخیزی
کمی هم فکر خودت باش ببین تا شده ای
ماندهام با تن پاشیدهات آخر چه کنم؟
ای علمدار حرم مثل معما شده ای
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پای چه کسی پا شده ای
تو و آن قد رشیدی که پر از طوبی بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده ای
(علی اکبر لطیفیان)
تیک بان
شهر خبر
اخبار مرتبط
شعر هوشنگ ابتهاج برای سیدالشهدا
اشعار ویژه روز عاشورا
فیلم/ یک دسته عزاداری کودکانه متفاوت
فیلم/ میانداری «علی شمخانی» در عزاداری شب تاسوعای حسینی
صوت/ شعرخوانی"برقعی" در مسجد امیر تهران
نوسروده برقعی تقدیم به حضرت علی اصغر (ع)
عکس/ پسر شهید احمدیروشن در عزاداری بیت رهبری
فیلم/ روایت رهبر انقلاب از ظلم در حق پروین اعتصامی
پزشکی که خودش را وقف روضه اباعبدالله کرده است +عکس
سه توصیه مهم «سازگار» به شاعران و مداحان جوان
عکس/ عزاداری شب تاسوعا در کمپ ترک اعتیاد
عکس/ شب تاسوعای حسینی (ع) در کربلا