هشتم شوال روز تخریب بقیع
اشک غم بوی غریبی و عزا دارد بقیع
فاش گویم غربتی بی انتها دارد بقیع
هرکجا پا می گذاری آیدازآن بوی حزن
آستانی بس رفیع و غم فزا دارد بقیع
اشک زهرا آنچنان بر روی خاکش ریخته
روز وشب دردغم وحال بکا دارد بقیع
همنوا با ناله های فاطمه در این زمین
در دل شب ناله های مرتضی دارد بقیع
بوده اینجاروضه خوانش حضرت ام البنین
روضه خوان لاله های کربلا دارد بقیع
در میان سینه ی سوزان خودبااشک وآه
گنج پنهان و عظیم پر بها دارد بقیع
در بغل دارد امام مجتبی و ساجدین
باقر و هم صادق آل عبا دارد بقیع
گرچه بی شمع و چراغ است ونداردروشنی
روشنایی بس ز نور کبریا دارد بقیع
خواب دیدم یک شبی صحن وسرای باصفا
خوب وزیبا همچنان صحن رضا دارد بقیع
گرکه بشکافی دل این خاک تیره بنگری
سینه ای پر از غم و ناگفته ها دارد بقیع
گر ندارد زائری درآن دل شب های تار
همچو مهدی زائری دردآشنا دارد بقیع
انتقام فاطمه روزی گرفته می شود
چونکه مثل هرکسی آخر خدادارد بقیع
گویدازسوزدرون خودخداداداین سخن
در دل خود یک جهان ماتمسرا دارد بقیع