📋 تو تموم زندگیمی، تکیه گاه بچگیمی
#سبک_واحد
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاش میشد، یه بارِ دیگه بتونم، نگات کنم من
کاش میشد، که چادرم رو سایه بون، برات کنم من
تو تمومِ زندگیمی، تکیه گاهِ بچگیمی
مگه میشه، تو روی خاک، باشی و رهات کنم من
یه جوری صدات میکردم، که صدام در نمیومد
تو رو خاک بودی و کاری، از منم بر نمیومد
دیگه تو خیمه نموندم، رو زمین پامو کشوندم
خودمو بهت رسوندم، (ولی دیر بود)۲
دیگه کار گذشته از کار داد زدم، چندین و چند بار
از رو سینَش پاتو بردار، (ولی دیر بود)۲
«ای تنِ رو خاکِ تیره،
خواهرت برات بمیره»
میبینی بازیِ دنیا، به کجا کشونده کار و
میبینی آخرِ عمری، میبینه چشام چیا رو
چیه این رسمِ زمونه که بدونِ هیچ بهونه
تو رو برد بالای نیزه، دنبالت دَوونده ما رو
خوبه ناگفته بمونه که چی دیدم و شنیدم
چیزایی دارم میبینم که به خوابم نمی دیدم
تا به پام، سلسله افتاد، تو دلم وِلوِله افتاد
بِینمون، فاصله افتاد، (دیدی چی شد)۲
چیه این شامِ غریبون، یه زنه بی سر و سامون
تک و تنها تو بیابون، (دیدی چی شد)۲
«ای تنِ رو خاکِ تیره،
خواهرت برات بمیره»
شبه و چراغی واسم جز آتیش و نورِ ماه نیست
دلخوشم سرِت باهامه ولی گاهی هست و گاه نیست
من کنارِ بچه هاتم تا تهِ راه و باهاتم
خودتم میدونی زینب که رفیق نیمه راه نیست
خیلی حرفا تو دلم هست، خیلی حرفای نگفته
فکرشو، میکردی زینب، به چنین روزی بیفته
مثل قبل، دور و بَرم باش ،از رو نی برادرم باش
سایه ی روی سرم باش، (جونِ زینب)۲
بیا و دستامو وا کن، حالِ زارم و نگاه کن
تو واسه دلم دعا کن، (جونِ زینب)۲
«ای تنِ رو خاکِ تیره،
خواهرت برات بمیره»
*شاعر:
#میلاد_حبیبی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ