ایران من! ایران من! ای مرز تو آن سوی جیحون باشد همیشه حُسنت افزون‌تر از افزون باشد به میل روزهایت روزگاران باشد به کام مردم تو چرخ گردون در مسجدی فیروزه‌ای بانگ اذانت هر صبح و ظهر و مغرب آهنگی‌ست موزون.. خاری اگر رفته‌ست در پایت غمی نیست با دست مردانت شد از پای تو بیرون با مردمی هر روز بیش از پیش عاشق عمرت گذر کرده‌ست از هشتاد میلیون ای خاطرات جبهه در قلب تو جاری ای جسم پاک سربه‌داران در تو مدفون افتاده در جانم دوباره شور اروند پیچیده در گوشم خروش رود کارون بر سینه‌ات صدها هزاران جای ترکش شد دامنت با خون شیران تو گلگون.. باشند در دوزخ همانانی که دادند خاک عزیزت را به دست دشمن دون.. صدبار مردی از غم استان بحرین دلخون شدی دلخون شدی دلخون دلخون امروز اما فتنه‌هایی تازه داری طوری که مثلش را ندیدی تا به اکنون سرخ و سفید و سبز را دیدی در آتش این‌بار از فرزند خود خوردی شبیخون هرگز نبخش آن دست‌هایی را که دادند دست خیانت‌کاری خود را به صهیون هی پشت هم افسوس خوردی آه و افسوس انداخت اهریمن به جانت سحر و افسون از پا نیفتادی ولی باز ایستادی یک‌دم نشد با فتنه فردای تو مفتون بادا که باشی تا ابد آباد و خرم هرگز مبادا لحظه‌ای باشی تو محزون ✍🏻 🏷 | 🇮🇷