. 📋 یه دختر شامی تو کوچه ها / (س) با نوای حاج ابوذر بیوکافی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه دختر شامی تو کوچه‌ها یهو زمین خورد جلوی چشام باباش زود اومد بغلش گرفت وقتی صدا زد بابامو میخوام پس چرا من که میخورم زمین سنان میاد مشکلو حل کنه پا نمیشم این‌دفعه چون باید بابام بیاد منو بغل کنه اما... بابا نیومد شمر اومد بهم لگد زد گفت پاشو یه عالمه حرف بد زد دیگه نمیگم حرفاشو "امون، ای دل / امون، ای دل" بعد همون شبی که گم شدم مرگمو از خدا میخوام همین تقصیر من چی بود هلم دادن از روی ناقه افتادم زمین تنهایی خیلی ترسیدم ولی یه فکری هی آرامشم میداد عموم اگه بفهمه گم شدم دنبالم هرجوری شده میاد اما... عمو‌ نیومد زجر اومد همون که دستش سنگینه یه جوری محکم سیلی زد دیگه چشام تار میبینه "امون، ای دل / امون، ای دل" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤 .👇