بهترین بنده ی خدا ...پس کِی ... وقتِ برگشتِت از سفر میشه؟ یه روزِ جمعه... اتفاقِ ظهور ... تیترِ اصلیِ هر خبر میشه تا به کِی اِی طلیعه ی خورشید از پسِ پرده ...جلوه گر باشی؟ چارده قرن ... چشم....در راهِ سیــصد وسیزده نفر باشی؟ می دونم که بخاطر بدیام خیلی غمگین و خون جگر هستی وایِ من که می دونم ....آقاجون از تمومش... تو باخبر هستی می دونم که .. یه عمره در حقّت جایِ خوبی ...همیشه بد کردم با یه دنیا... گناه و نادونی راه برگشتَنِت رو سـد کردم ای عزیز دل همه... برگرد پاره ی قلب فاطمه...برگرد آقا جون این دو روزِ دنیامون بی تو عینِ جهنمه... برگرد این که نیستی برام غم آورده دردای سخت و مبهم آورده زیر بار غمت آقا قلبم خیلی وقته دیگه کم آورده روزای بی تو بودن و بس کن دنیای بی تو میشه بی ارزش تا نیایی که برنمیگرده به دلامون صفا و آرامش آسمون اَبریه بازم.... بی تو قطره قطره میباره رو شیشه بیشتر از  همیشه دلگیره جمعه هایی که بارونی میشه بارونِ رحمت بهارانی از شکوفه شِکفته تر هستی ای "ربیعُ الاَنـام"... یعنی که تو بهاران پُر ثمر هستی .