. 🏴🍃 🍃🏴 از اینکه بی وفایم، خیلی دلم گرفته باید به خود بیایم، خیلی دلم گرفته «أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه لنگ است هر دو پایم، خیلی دلم گرفته در خود شکستم از بغض، گفتم میانِ سجده: با اشکِ بی صدایم، خیلی دلم گرفته یارب «ظَلمتُ نفسي»، یارب «إلهی ٱلعفو» درمانده و گدایم، خیلی دلم گرفته یک عده با چه شوقی زائر شدند امّا؛ من تحبسُ الدّعایم، خیلی دلم گرفته دل ذکرِ «لاطبیبَ مَن لاطبیبَ» دارد قدری بده شفایم، خیلی دلم گرفته ردّم نکن! به وٱلله جز تو کسی ندارم کاری بکن برایم، خیلی دلم گرفته «دست از طلب ندارم» اینها همه بهانه ست دلتنگِ کربلایم، خیلی دلم گرفته ¤ شب های جمعه ایکاش بیتاب سمتِ مقتل- با مادرت بیایم! خیلی دلم گرفته روضه بخواند و من گریه کنان بگویم: اربابِ سر جدایم؛ خیلی دلم گرفته! 🏴 .