رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد سوخت دل‌ها دود اسپند محرم پخش شد تا ابد باز این چه شورت را بنازم محتشم این چه شعری بود که در خلق عالم پخش شد؟! منبری یا نوحه‌خوان، یا سینه‌زن یا گریه‌کن هر چه منصب بود یکجا زیر پرچم جمع شد چای تلخ روضه زخم قلب ما را خوب کرد حبه‌ی قندی به ما دادند و مرهم جمع شد هرچه که ما برده‌ایم از سهم هیئت برده‌ایم در حسینیه، کَرم، هم جمع شد هم پخش شد از محرم می‌توان فهمید روزی دست کیست؟ فاطمه آهی کشید و بین ما غم پخش شد هرکس آمد بی‌نصیب از قتلگاهت برنگشت نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد حق مطلب بر زمین می‌ماند اگر زینب نبود خون دل‌ها خورده شد تا این‌که کم‌کم پخش شد دل آشفته اگه حسین میگه درد داره که اینقده حسین میگه پَر پروانه میخواد بسوزه که پای شمع تا به سحر حسین میگه گرچه نخ‌نماس ولی خیلی ساله پرچمه سر گذر حسین میگه روز محشر چندقدم جلوتره نوکری که بیشتر حسین میگه کار استجابت دعاش یقینیه هرکسی با چشم تَر حسین میگه این چه رسمیه پدر که میمیره جلو تابوتش پسر حسین میگه این چه عشقیه پسر که جون میده پشت تابوتش پدر حسین میگه ما توی سینه‌زنی حسین میگیم مادرش هم دم در حسین میگه ماها دست به سینه اسمش و میگیم مادرش دست به کمر حسین میگه خواهرش نفس نفس نفس زنان داره روبه‌روی سر حسین میگه شاعر: ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....