.
وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ ....
با
#امام_زمان عج ، در
#روز_عرفه
-----------
تا به کی از غم هجران تو من گریه کنم
یا که از چهره ی پنهان تو من گریه کنم
عرفه آمد و دریاب مرا ای همه نور
تا کنار رخ تابان تو من گریه کنم
معرفت نیست اگر بی تو بخوانم عرفه
کاش می شد که به دامان تو من گریه کنم
به منِ خاک نشین هم نظرت افتاده ست
باید از این همه احسان تو من گریه کنم
تو بخوان آیه ی قرآن ، تو بخوان آیه ی نور
تا که با نغمه ی قرآن تو من گریه کنم
باید از لعل تو بشنید دعای عرفه
تا که با ناله ی سوزان تو من گریه کنم
این تویی باغ گل افشان و منم ابرِ بهار
بی رخ باغ گل افشان تو من گریه کنم
ای که تو طالب خون شهدایی بازآ
تا به گلهای شهیدان تو من گریه کنم
ای که بر جدّ غریبت همه دم گریه کنی
کاش چون دیده ی گریان تو من گریه کنم
دل من خون شود از موی پریشان شده ات
بر چنین مویِ پریشان تو من گریه کنم
بر تنِ بی سرِ فرزند علی آه کِشم
یا که بر عمّه ی نالان تو من گریه کنم
مثل «یاسر» شده ام خسته و دلتنگ ببین
از فراق رخ رخشان تو من گریه کنم
**
محمود تاری «یاسر»