من جرعه نوش کوثر قرآن و دینم من خرمن عشق علی را خوشه چینم در دامن پر مهر مادر با سرشکم از کودکی مهر حسین ست بر جبینم در روضه های کربلا با اشک دیده عمری برای کربلا اندوهگینم من ریزه خوار خوان احسان حسینم مدیون و مجنون گل ام البنینم بی ادعای آبرومندم ؛ به عالم بین تمام نوکرانش کمترینم با شیخ عباس قمی مانوسم اما پرورده ی علامه و حق الیقینم من خادمم بر درگه آل محمدص فردا به صحرای قیامت هم همینم دارم امید آنکه به وقت احتضارم با چشم سر رخسار حیدر را ببینم وحشت ندارم از شب تنهایی قبر چون با گل زهرا در آن دم همنشینم ای کاش بنویسد خداوند تعالا چشم انتظار رهنمای آخرینم خالی بود دستم ولیکن روز محشر همواره یا زهرا بود نقش نگینم هرگز نسوزد آتش محشر تنم را چون از محبان امیرالمومنینم