. رسیده‌ساعتای آخر من دیگه باید جمع بشه بستر من شبیه دُر میریزه از رو گونه‌ش اشک چشای تنها دختر من داره می سوزه       آخه من دارم فدا میشم داره می بینه      که از این قفس رها میشم داره می باره        که دارم ازش جدا میشم ای وای ای وای  قراره خونجگر بشه پشت این در       قراره بی پسر بشه بین کوچه            برای تو سپر بشه آجرک الله یا علی ابوتراب بیا بشین کنارم برا تو حرفای نگفته دارم دلم میخواد تو نفسای آخر سرمو رو سینه ی تو بزارم بعد من دشمن   دره خونه تو می‌سوزنه دل اطفاله    تورو بی حساب می‌لرزونه تورو دست‌بسته توی کوچه ها می‌گردونه تو بعد از من    تنهاترین میشی علی با درد و داغ   دیگه عجین میشی علی میبینم که    خونه نشین میشی علی آجرک الله یاعلی شما که جز خون جگر ندارین نمیگم از فردا خبر ندارین درسته محتضر شدم ولیکن از رو سینه م حسین و بر ندارین نفسِ آخر     محو چشمای سیاهشم با همین حالم  بیقراره اون نگاهشم از همین حالا    پریشونِ قتلگاهشم ای وای ای وای   که ذبح از قفا میشه توی گودال        مُقطّعُ الاعضا میشه زیر آفتاب   سه روز تنش رها میشه آجرک الله یا علی 👇