. عزای حضرت معصومه سلام الله علیها مشهد بُوَد برادر و قم هست خواهرش اما چه خواهری که جدا از برادرش دردانه خواهری که به دریایِ معرفت شد غرقِ در مقام رضا پای تا سرش در وصف آن سلاله ی عصمت همین بس است خوانند پاره ی تن موسی بن جعفرش دارالسلام خانه ی آن خانمی است که محضِ سلام آمده جبریل محضرش بانوی قم که با سخن "اِشفَعی لَنا" خواندند آب و آینه خاتون محشرش حوا به وصف پاکی او خواند مریمش هاجر به شرح عصمت او خواند کوثرش گفتم به دل زیارت زهرا کجا کنم ؟ گفتا برو به جنّت قم نزد دخترش ای اهل قم ستاره بچینید از آسمان تا لحظه ی ورود بریزید بر سرش ای کاروان که محمل آیینه میبری ای وای اگر غبار نشیند به معجرش خون جای اشک می‌چکد از چشم کائنات سخت است این مصیبت و سخت است باورش زندانِ غم بود دلش از ماتمِ پدر زنجیر غم به پا بود از مرگِ مادرش داغ جدایی از پدر او را شهید کرد شد ماجرای هجر رضا داغ دیگرش این داغ دیده خواهر والا مقام را بُردند دو امام به قبر مطهرش بسیار ناله کرد و فراوان گریست او دیگر ندید آتش و خون دیده ی ترش گریم به خواهری که روی خاکهای گرم می دید بی کفن تن پاک برادرش گریم به خواهری که ملائک گریستند وقتی ز بی کسی زده بر سینه و سرش خواهر به روی تَلّ و برادر به زیر پا زد دست و پا برادر و خواهر برابرش می دید مادر آمده بوسد گلوی او می دید خون چکد ، ز کف شمرو خنجرش ✍ .