✍
روضه و توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
*"
هَل مِن جزوعٍ فًاُساعدجًزًعًهُ اذا خلا
هل من مُعینٍ فًاُطیل مًعًهَ العویل والبُکاء"
تو دعای ندبه میگیم بی قراری هست گریه کنی من با بیقراریش بی قراری کنم؟ مثل فردا که مادر داشت جون میداد حسن رفت سمت مادر حسین دستش رو نگرفت (معمولا بزرگترا کوچکتر رو آروم میکنه اینجا برعکس شد) حسین دست حسن روگرفت گفت داداش خدا صبرت بده..*
اگر چه شمع وجود تو غرق سوختن است
بخند، خنده ی تو التیام درد من است
منم عمیق ترین زخم پایدار، علی
منم غریب ترین مرد روزگار، علی
*نقل مقتل رو می دیدم می فرماد: امیر المؤمنین خودش پرستار فاطمه بود. نقل ادامه داره میگه اسماء هم برا کمک به امیرالمومنین به فاطمه سر می زد. اما اغلب کار رو دوش امیرالمؤمنین بود.خیلی برا پرستار سخته ببینه هر کار میکنه مریض روز به روز داره تحلیل میره*
پُر است غربت من از همین تجلّی ها
چقدر بی محلی دیدم از محلّی ها
به رغم بی رمقی عزم هم کلامی کن
تو لااقل به منه مرتضی سلامی کن
دلیل شادی من همنشین غم شده ای
شبیه پیرزنِ سالخورده خم شده ای
* وقتی برگردوند زهرا رو فرمود یا رسول الله "
لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ "بعضیا اینگونه معنی کردن «
وَ اخْتُلِسَتِ» یعنی دُزدیدن از من زهرا رو. عرب این کلمه رو اینطور معنا میکنه..میگه یه آهویی، بره ای، شکاری از دست حیوان درنده جان سالم به درببره اما زخمی جان سالم به در ببره که بعدها بر اثر همون زخم جان بده از این تعبیر استفاده میکنن.مولا فرمود:
"وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ" یا رسول الله زهرا جان سالم به دربرد اما همون زخمها زهرا رو کُشت..من هرروز آب شدن زهرا رو دیدم...*
دلیل شادی من همنشین غم شده ای
شبیه پیرزنِ سالخورده خم شده ای
مرا به ماتم دستاس ها دچار نکن
خودم برای تو نان می پزم تو کار نکن
تنور گرم برای پرت خطر دارد
برای سوخته هر شعله ای ضرر دارد
شکوه کاخ امیدش خراب شد حیدر
تارفته ای از شهر آب شد حیدر
غروب آمد وخورشید وار دور شدی
رشید بودی و چند روزه جمع و جور شدی
بیا به خواهش من گوش کن بلند نشو
به التماس حسن گوش کن بلندنشو
هنوز چشم حسن مثل ابر می بارد
هنوز تکهٔ آن گوشواره را در دست دارد
چه ضربه ای به تو زد آن حرام زاده پست
سه ماه رد شده اما هنوز جایش هست
ببخش فاطمه پشت در تک افتادی
تمام هستی خود را برای من دادی
یکی نگفت به دیوار بی پناهی تو
یکی نگفت به مسمار پا به ماهی تو
شکست آینه ات سنگ شد مصممتر
اشاره کرد به قنفذ، مغیره محکم تر
*تو قصه ی هجرت از مکه به مدینه امیرالمؤمنین با پیغمبر و اصحاب نیومد، دیرتر اومد. بنا شد فاطمیات رو بیاره چهار تا فاطمه.. یکیش حضرت زهراسلام الله علیهاست مونده بود تو مکه.. چند تا شتر و شتر بانی کرایه کرد. همراه شتربانان و فاطمیات راهی شدند سمت مدینه. نقل اینه بین راه یه عده نقابدار به قافله حمله کردند، یکی جسارت کرد نیزه به کجاوه زد کسی آسیب ندید اما همه ترسیدند..
#حضرت_زهرا (س)
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
به کانال آموزش مداحی و اشعار فاطمیه بپیوندید ←↓👇
🆔 ➺
@madahi313