|⇦• روضه و توسل به اشبه الناس برسول الله حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شبِ هشتم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┄┅═══••↭••═══┅┄• جبراییل نازل شد ، شنیدید گوسفندی رو آورد .. اسماعیل رو قبول کردیم‌ ابراهیم وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ .. دست و پا و چشماشُ باز کرد .. جبرئیل فرمود ابراهیم اسماعیل بنشینید روضۀ حسینُ بخوانم .. ای ابراهیم حسینُ طوری سر میبرن .. تا به حال هیچ انسانی رو اینطوری سر نبریدن .. انقدر بدون ، میزنن تا سر از پشت .. خوب گریه هاشونو کردن راه افتادن اومدن به سمتِ خانه ، دیدن وسط راه هاجر نشسته ، موهاشُ پریشان کرده .. دل تو دلش نیست .. تا چشمش به اسماعیلش افتاد دوید بغلش کرد .. دست و پایِ اسماعیلُ بوسید گفت عزیزم چرا جایِ طناب رو دستاتِ ؟!.. یه مرتبه هاجر سراسماعیلُ بالا آورد .. میگن خط قرمزی رو ، رویِ گلوی اسماعیل دید ، دو سه روز بیشتر زنده نموند ... ای پیکرِ پاره پارۀ تو چون این دل سفره سفره من از این تنِ چاک ارباً ارباست تا سینه حفره حفرۀ من داغ تو شبیه داغ زهراست ای آینۀ شکسته اکبر پخش است تنت میان این دشت ای ماه زهم گسسته اکبر از این جگرم نمانده چیزی از چیست که مایلم نگردی با من سخنی بگو علی جان برخیز که قاتلم نگردی *بعض حرفارو آدم نمیتونه بگه .. الله اکبر .. حضرت به رویِ خاک نشست .. اعضا و جوارحش سست شده بود .. دلش ازین دنیا کنده شده بود .. عَلَی الدُّنیا بَعدكَ الْعَفا .. صداش به گریه بلند شده بود .. هی میگفت علی .. یه وقت دیدن صورتش رو با خونِ علی اکبر خضاب کرد ..* از هلهلۀ سپاه دشمن فهمید حرم که رفته ای تو از طرز سلام آخرینت دریافت که پر گرفته ای تو ای تازه جوان پرپر من برخیز که عمه زینب آمد *بی بی تا رسید دید داداشش در حالِ احتضارِ .. صدا زد حسین .. تا صدایِ حیدریِ زینب رو شنید به خودش اومد .. اولین بار است زینب حرفِ معجر میزند .. مانده ام پیشِ تو بر چند بدن گریه کنم پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم عبا رو پهن کرد ، همه میگن با این که زره تنش بود ارباً ارباً شد .. چید رویِ عبا ..* ___________ از خیمه یل حیدر آمد می گویند که پیغمبر آمد زمین شد لرزان ، به سویِ میدان علی اکبر آمد .. *دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدن .. دیدی آخر همه بر گریۀ من خندیدن .. سایۀ خواهرِ من را زنِ همسایه ندید مانده در دایرۀ دیدۀ لشکر چه کنم ... پاشو ببین عمه ت بین این لشگر گیر کرده ..* وای علیِ اکبرم .. نور دو دیدۀ ترم ... ببین که من پیر شدم وای علیِ اکبرم .. داغ و زمین گیر شدم وای علیِ اکبرم .. تو قوت جان منی وای علیِ اکبرم .. تو روح و ریحان منی وای علی اکبرم .. ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•