برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا..
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
پر کنم جام دلم را از سبوی کربلا
نه فقط من عاشق کرببلایم کزازل
انبیا راهم به سر بود آرزوی کربلا
هرشب جمعه ملایک با طبقهایی زنور
می زنند آزآسمانها پل به سوی کربلا
غرق اشک وزمزمه پهلو شکسته فاطمه
می نشیند تاسحر برخاک کوی کربلا
درنماز عاشقی شرط طهارت لازم است
خون ثارالله شد آب وضوی کربلا
کربلا یا کربلا درشادی وغم ذکر ماست
بگذرد عمر دلم در گفتگوی کربلا
بوی سیب از تربت پاک حسین آید کمیل
برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا...