زمزمه_اربعین امام حسین علیه السلام بند اول هم نوایت آمد ، مهمان برایت آمد اربعین غم شد ، صاحب عزایت آمد کاروان ماتم ، با آه و ناله و غم آنکه همره سر شد پا به پایت آمد ای برادر جان بپاخیز آمده ام من از سفر یه تن کبود و خسته اورده ام من از سفر یاد آن زمانی که دانی چگونه رفتم از برت لب خود نهادم برادر بوسیده ام من حنجرت همسفر همسفر ، کن نظر کن نظر ۲ از سفر برگشته زینب ۲ بند دوم زینب آمد ای جان ، به همره اسیران وای من ز کوفه ، امان ز شام ویران دربدر شدم بعد تو میان صحرا تو مرا ز نیزه بدیدی به چشم گریان گوشه ی خرابه چه ها به دختر کوچکت رسید کودک سه ساله به ناله جان داد و وصل تو خرید می کنم حکایت به خجلت که بی رقیه آمدم چون سرت بریده بدیدم به چوب محمل سر زدم همسفر همسفر ، کن نظر کن نظر ۲ از سفر برگشته زینب ۲ بند سوم هدیه از برایت آوردم از اسارت پیکر کبودم بر تو کند حکایت هر کجا که دشمن حمله به کودکان کرد کردم از عزیزان با جان و دل حمایت بوده تا توانم بجانم عشق تو را خریده ام با تمام دردم که هر دم زخم زبان شنیده ام آمدم ببینم بچینم لاله بروی تربتت تا که تو بدانی زمانی بودم شریک غربتت همسفر همسفر ، کن نظر کن نظر ۲ از سفر برگشته خواهر ۲ در دستگاه بیات اصفهان