رفته بودم برای ترمیم ابروم به سالن زیبایی یه خانوم ۵۵ ۶۰ ساله مشتری اونجا بود
تو دلم گفتم چه پیر زن سرخوشیه این
وقتی داشت موهاشو رنگ میکرد از بوی رنگ حالش بد شد
بهش آب قند دادن حالش کمی جا اومد گوشیشو برداشت که به شوهرش زنگ بزنه گوشیش خاموش شد گفتم با گوشی من تماس بگیر شماره رو گفت زدم دیدم شماره شوهرمه.....😳😳😳
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
داستان زیبای ایلای رو در کانالم بخونین 🙏