/۱۱/۹ دورهمی جوانه مون این بار خونه ی یکی از مامان های ساکت و مهربان گروهمون بود 😍 جونم براتون بگه که چون من دفعه قبل از همه دیرتر رسیدم و توسط رئیس جوانمون توبیخ شدم 😶این بار دختر خوبی شدم زود راه افتادم وقتی رسیدم یکی از دوستان از من زودتر رسیده بود و من خوشحال از اینکه نفر دوم شدم😊میزبان عزیز با چای آویشن از ما پذیرایی کرد منم برای اینکه پز زود رسیدنم رو بدم عکس چای آویشنو گذاشتم گروه گفتم بدویید تا تموم نشده😋 هممون با عشق حاضر میشیم نمیدونم چرا به هم علاقمند شدیم!😂 کلا جوانه مون عاشق مهمونی اند اینو مدیرمون میگه😅 اما من میگم بخاطر نیت این دورهمی هاست که خدا قلبهامونو به هم نزدیک کرده😍 خلاصه که دوستان یکی پس از دیگری اومدن البته حواسمون به غایبین هم بود که بخاطر سرماخوردگی و رعایت حال بقیه،مامانِ مشکات جون تنها اومده بود💔 بعد از حال و احوال و پذیرایی میزبان عزیزمون طبق قرار قبلی شروع کردیم به مباحثه کتاب صعود چهل ساله چون میخوایم دست پر باشیم برای گفتگو با مردم اونم توی این فصل حساسی که داخلش هستیم.من به شخصه شوکه بودم از یکسری مسائلی که اون زمان رواج داشته و طبیعی جلوه داده میشده :مثلا همجنسگرایی😳فحشا وعمل زنا در ملع عام 🤯. تصمیم گرفتیم خودمونو مجهز به شب نامه هایی که مادرانه مرکزی برامون تدارک دیده کنیم و بریم برای پخشش... خنده و شوخی هم که جزء جدایی ناپذیر دورهمی هامونه😁 انقدر بحث خودمون جذاب بود که بچه ها هم متوجه شده بودن کسی کاری بهشون نداره تا تونسته بودن اسباب بازی هارو پخش کرده بودن😩 البته مامان های فداکار همه رو جمع کردن و بعد هم با یه خداحافظی صاحب خونه رو خوشحالش کردیم☺️ نا گفته نماند در آخر مجلس صاحبخونه ی مهربون که دید بچه ها ضعف کردن سفره پهن کرد و از محصولات ارگانیک خودشون بچه ها چند لقمه ای فیض بردن 😁 خدایا به قدم ها و نفس ها و وقتمون برکت بده تا ما هم بتونیم مثل خوبان درگاهت قدمی برای تو برداریم.🤲🏻 لّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡