#بخش_سوم
روایت ادعایی از نحوه
#ترور شهید
#فخری_زاده
🔻نیویورک تایمز:
سحرگاه جمعه ، عملیات آغاز شد. مقامات اسرائیلی به آمریکایی ها آخرین اطلاعات را دادند.
وانت آبی زامیاد روی شانه بلوار امام خمینی پارک شده بود. بعداً محققان دریافتند که دوربین های امنیتی در جاده غیرفعال شده است.
هنگام خروج کاروان از شهر رستمکلا در ساحل دریای خزر ، اولین خودرو حامل ماموران امنیتی بود. پس از آن نیسان سیاه بدون سلاح که توسط آقای فخری زاده رانده می شد و همسرش صدیقه قاسمی در کنارش بود. دو ماشین امنیتی دیگر به دنبال آن رفتند.
به گفته فرزندش حامد فخری زاده و مقامات ایرانی ، تیم امنیتی آن روز به آقای فخری زاده در مورد تهدید علیه وی هشدار داده بود و از او خواسته بود که سفر نکند.
پسرانش گفتند که آقای فخری زاده گفت که فردا کلاس دانشگاه دارد و باید در تهران تدریس کند و او نمی تواند از راه دور این کار را انجام دهد.
از سوار شدن بر خودروی زرهی امتناع کرد و اصرار داشت که خود یکی از اتومبیل هایش را سوار شود. به گفته سه نفر که با عادات وی آشنا هستند ، وقتی با همسرش رانندگی می کرد ، از محافظان می خواست که به جای سوار شدن با آنها ، اتومبیل جداگانه ای را پشت سر بگذارند.
شاید آقای فخری زاده ایده شهادت را هم جذاب می دانست.
او در نواری که در مهر نیوز ، یک رسانه محافظه کار ، که در ماه نوامبر منتشر شد ، گفت: "بگذار آنها بکشند." "تا می خواهند بکشند ، اما ما زمین گیر نخواهیم شد. آنها دانشمندان را کشته اند ، بنابراین ما امیدواریم با وجود این که به سوریه نمی رویم و به عراق نمی رویم ، شهید شویم. "
ادامه در پست بعدی
@madare0120