اینها که انقلاب را به سال پنجاههفت و جنگ را به سال پنجاهونه تا شستوهفت منحصر میکنند و دیگران را حضور و غیاب میکنند، در بسیاری پی حاشا کردن ضدانقلاب بودن خودشان در سال هشتادوهشت و جنگگریز بودنشان در هشتادونه تا نودوهشتند...
جبهه، نازکترین برش از جنگی است که تا عقبه پهن شده است؛ روایت رزم آخرین فصل روایت جنگ است، و کوتاهترین فصل...
تنها ملت نامسلح امت ماییم. از یمن تا لبنان همه سلاح مقاومت را حفظ کردهاند و ما تلاش میکنیم با ده فشنگ میدان تیر کار را در بیاوریم و خوب صاحب بدترین متوسط نمرهی تیر در محور مقاومتیم. سادهترین نسقکشی لبنانیها از ایرانیها هماین زدن پارهسنگ روی هوا، و تعارف تفنگ به ما است...
اشتباه درشت ما طی سالها عملیات راهیان نور جدایش از زیست روزمره بود؛ زیست روزمرهی خودمان و زیست روزمرهی آنهایی که در استان و شهر و روستا و راهشان بودیم و حتا زیست روزمرهی رزمندهها. هماین بود که در بازگشت آن آدمها از آن سفر برای زیست روزمرهشان در شهر نسخهیی نداشتیم...
سنت حریف بدعت نیست و بسمل آن میشود؛ این نهضت است که پنجه در پنجهی بدعت میپیچد و برای نسل تازه هویت و تشخص میسازد. تفاوت درشت حرکت حزبالله و نقطهی توفیق آن در نسبت با جریانهای دیگر شیعی و حتا اسلامی حاضر در لبنان هماین نهضتمشرب بودن آن است، در همآن حال که سنتپایه است...
هنگامهی جهانیسازی را کمتر جایی مانند لبنان میتوان دید: ترساها و سکولارها فرهنگ اروپا تا امریکا را بی محدودیت ترویج میکنند و سنیها فرهنگ حتا سلفی و شیعهها فرهنگ مقاومت را با لهجهی فارسی. کف این درهمجوش مطمئن میشوم که دورهی ایرانیبازی درون و بیرون ایران تمام شده است...
در جنگ روایت، معنا زیرساخت نبرد است؛ رسانه هم پیوست نیست، نفس عملیات است...
گفتار ملی و ناامی در باغ شهادت را نبندید طی سالها جنگ با عراق را جنگ آخر تقریر میکرد، بی آن که به جنگ نرم پیش و پس آن اشارهی کند یا برای جنگهای سخت بعد برنامهیی داشته باشد. این است که جنگ در ذهن ایرانی همآن جنگ است و حتا رزمندههای جنگ در سوریه جنگندیده خوانده میشوند...
انتخابات در حکومت اسلامی سامانهی مشورت است و نه مشروعیت؛ این یعنی مدار کار در آن مشارکت حضور الحاضر است و نه رطب و یابس...
نهضت زنده است، چون هنوز شهید میدهد...
✍محمد مهدی فاطمی صدر
@madare0120