آقای هاشمی از فرهنگیان بازنشسته آموزش‌وپرورش است، همسرش نرگس خانم میرزادی از زنان مومن، مهربان و خوش‌قلبی بوده که دلش حتی طاقت دیدن بریدن سر یک مرغ را هم نداشته است. وقتی آقای هاشمی حال خراب حمیدرضا را بعد از مرگ دختربچه هفت‌ساله صابخانه‌اش دید، وقتی افتادن شلنگ از دست او موقع چشم توی چشم شدن با گربه خرابکار را دید، دلش قُرص شد، حمیدرضا این خوش‌قلبی و مهربانی را از مادر به ارث برده است. اینکه نمی‌نویسم، حاج آقا هاشمی برای این است که پدر شهید هاشمی هنوز نه به مکه رفته و نه حتی به کربلای معلا، وقتی علتش را می‌پرسم، می‌گوید: چند تا دختر و پسر داشتم که باید عروس و دامادشان می‌کردم و آنها واجب‌تر بودند، اما خیلی دلم می‌خواهد به کربلا بروم. @madare0120