زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان به لب خشک پدر آب گوارا برسان که من از سوز عطش شعله‌ورم مهدی جان قدح آب همین‌که به لبم شد نزدیک غم لب‌های حسین زد شررم مهدی جان قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد کشته از صحنه‌ی دیوار و درم مهدی جان لحظه‌ای نیست عزیزم که تداعی نشود وقعه‌ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب خون قلبم چکد از چشم ترم مهدی جان می‌درخشد رخ ماه تو به‌یاد آوردم سر نورانی هجده قمرم مهدی جان *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*