مغناطیس عجیبی مرا به سمت شارع العباس(ع) می کشاند. شاید جذبه‌اش برایم شیفت خدمتم در حرم حضرت عباس (ع) در اربعین امسال بود. ورودی بین الحرمین از شارع العباس(ع)... همان جایی که باورم نیست در بیداری رقم خورده و همه‌اش خواب نبوده باشد. همانجایی که هنوز ساعتش برای من ایستاده روی ۶:۰۰ صبح ۱۵ صفر ایستاده که شیفت را تحویل نفر بعدی دادم و خدمتم تمام‌شد. به هر کیفیت می‌روم به سمت شارع العباس(ع) که یک دفعه یادم می افتد انتهای شارع العباس مسدود است و ناخواسته باید از میدان محافظة بپیچم به خیابان شارع الرسول محمد و بروم سراغ مجسر الامام الحسین(ع) چه از این بهتر!؟ هم فال بود و هم تماشا. هم شارع العباس و دورنمای گنبد ابالفضل العباس (ع) را داریم و هم نمای پل و سلام بر دو گنبد... توی مسیر چند تا ویدئو برای دوستان و ... ضبط می‌کنم و می فرستم برایشان. کمی جلوتر می‌رسیم به نمای گنبد. دلم میخواهد مثل خیلی از زائران اربعین همانجا یعنی چهارراه به سجده بیفتم روی خاک و خدا را شکر کنم که نذر سیدمحمدحسین را ادا کرده‌ایم. اما شب جمعه است و خیابان ها عجیب شلوغ و جای ایستادن نیست. اشک‌توی چشمم جمع می شود و سلام می دهم و می رویم سمت حرم. و صدای حاج عبدالرضا هلالی توی ذهنم پلی می شود و باهاش دم میگیرم که خاطره اولین بار... 👈مدرسه قرآن و عترت https://eitaa.com/madrese_msn