{ مأوا..
امام من💫 ساکت هم نداریم، اگر جای بیان حق باشد و تو سکوت کنی، طاغوت و شیطان را تایید کرده ای. اگر از
امام من 💫 راهی سامرا بود برای زیارت. ذهنش پر از سوال شده بود .شبهه هایی چه مغرضان بین مردم پراکنده کردند: -چرا گریه😭 بر حسین شهیدعلیه السلام گناهان را میشوید و می‌برد ، خدا گناه گریه کن سیدالشهدا را می‌بخشد😍 ، چرا؟ دید که مرد عربی، سوار بر اسب کنارش رسید و تا سید بحرالعلوم به خودش بیاید، او سلام کرد و در جواب سوال ، بحرالعلوم فرمود: -تعجب نکن ، من برای شما مثالی می آورم ، پادشاهی همراه با دربانیان خود به شکار🏹می‌رفت. در شکارگاه از لشکریان دور شد و آن ها را گم کرد. به سختی فوق العاده ای افتاده و بسیار گرسنه شده بود تا این چه چشمش به خیمه⛺️ای افتاد.وارذ آن خیمه شد .در آن سیاه چادر پیرزنی را با پسرش دید . آن ها در گوشه ی خیمه بز شیردهی داشتند و از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را می‌گذراندند. وقتی سلطان وارد این داستان ادامه دارد .... 📚 صفحه۸۱ @maevaa_ir