زمان شاه مادر بزرگم ۱۲ تا بچه اورد ۷ تا از اونها زنده موندند،بقیه مردند به خاطر بیماری زمان شاه بابا بزرگم رَعیت خان بود روی زمین کشاورزی هر چی کار میکرد دو قسمتش برای خان بود یک قسمتش برای بابا بزرگ که فقط نونش تامین بشه هیچ کس صاحب ملک خودش نبود زمان شاه مادر بزرگم هر روز صبح و غروب باید میرفت خونه خان تا گوسفندای خان رو بدوشه و از شیرش هم هیچ سهمی نداشت فقط یک دونه گاو داشتیم ، از این گاوهایی که روزی سه کیلو شیر میدادند خونمون با تویله یکی بود یک طرف خونه گاو رو می بستند طرف دیگه رو تمیز میکردند خودشون مینشستند کرسی میذاشتند برق هم نبود همون غروب آفتاب مثل مرغ خوابشون میبرد زمستونها گاهی بارندگی نیشد سقف چکه میکرد گاهی وقتها خراب مشد تمام خونه میرفت زیر آب چون سقف خونه ها نایلون نداشت تا چکه نکنه وقتی خان میخواست شکار کنه اول صبح باید شصت نفر کشاورز میرفتند ۶۰ کیلومتر منطقه رو دور میزدند هر چی شکار بود رو به سمت جایی که خان چادر زده بود هدایت میکردند تا خان شکارشون کنه بعد از شکار هم به همه اون شصت کشاورز فقط یک دونه آهو میداد بقیه برای خان و سوارهاش بود اون موقع تراکتور کمیگفتی حتی برای شخم زدن زمین خَر هم نداشتند یعنی برای اینکه زمین رو شخم بزنند دو تا خَر نیاز بود یکی از خودمون بود و دیگری رو باید از همسایه قرض میگرفتند هر خونه حق داشت فقط یک خَر نگه داره دو تا میشد خان خرج غذای خر دومی رو از خونه میگرفت الان رو نبین عشایر هر کدوم یک تویتا دارند و میان میگن شاه خوب بود اب و برق و گاز پیشکش اون موقع نفت هم به مردم نمیدادند بابا بزرگم باید میرفت توی بیابون چوب و گَوَن جمع میکرد مثل مورچه ها برای زمستون پیرمردها سر کوچه مینشستند تو افتاب زیر شال کمرشون کَکها رو با ناخن می ترکوندن مادرها هم تو خونه کَکها و شپشهای رو سر دختراشون رو پیدا میکردند و میکشتند . یک دفعه خان با هلیکوپتر امده بود تازه هلیکوپتر شخصی خریده بود مردم مجلس گرفته بودند همه میگفتند این طیاره هست از کره ماه امده . حمام که نبود یک حمام عمومی خزینه ای بود همه می افتادند داخل اون آب خزینه کثیف با همون خودشون رو میشستند کَچَلی سر و قارچ سَر طبیعی بود مثل الان دنبال شامپو ضد ریزش مو نبودند. تریاک کاری بود ولی بابا بزرگم معتاد نشد . داداشش غمار باز بود از چند تا روستا جمع میشدند تو یک خونه و غمار بازی میکردند گاهی وقتها طرف همه چیزش رو که می باخت روی زن خودش غمار میکرد تا اینکه انقلاب شد غمار بازیهاشون جمع شد بعضی از همین غمار بازها رفتند حرم امام رضا توبه کردند و رفتند شهید شدند بابام برا کار تهران رفته بود میگفت تهران کاواره داشت مشروب فروشی داشت ولی محله هایی هم بودند که یک کوچه همشون زن ها و دخترانی بودند که کلا کارشون همین بود منبع درآمدشون این بود الان میان میگن مثلا بد حجابی هست اگر بد حجابی های زمان شاه رو می دیدی چی میگفتی