اشعار مهدوی
ای جان من جانان من ای مذهب و ایمان من کی می‌شود روشن کنی این ظلمت چشمان من از فتنه ها آزرده ام بی تو بسی افسرده ام کی خود نمایان میشوی ای پرتو تابان من ای تکسوار آرزو اکنون کجایی خود بگو کی می‌شود رویت شوی ای یوسف کنعان من کی میرسی از این سفر هجران نمایی مختصر گردد وصال روی تو ای مهر بی پایان من ای آفتاب خوبرو از پشت ابر آیی بگو کی می‌شود پیدا شوی ای دلبر پنهان من ای مهدی صاحب زمان ای قبله گاه عاشقان ای عشق من ای جان من ای درد و هم درمان من ای نام تو زیباترین طاووس جنات برین ای آرزوی جمله خلق ای خواهش دستان من @mahdavipoems