#عبرت نامه
سلام وقتتون به خیر
بالاخره سر ماهم به سنگ خورد.. میگم که شاید تلنگر شد و کس دیگه ای این اشتباه رو نکرد
خیلی بچه بودم اون موقع فکر میکردم چت کردن با نامحرم خیلی کار شاخیه به واسطه یک دوست مجازی دختر وارد رابطه با یک پسر مجازی شدم واقعا هدفم سرگرمی بود اصلا به عواقبش فکر نکرده بودم اما به مرور وابسته شدم همه چی خوب بود تا اینکه فهمید وابستش شدم بی محلی میکرد.. جواب زنگامو نمیداد.. براش مهم نبود نگران میشم.. حرف هم میزدم میگفت مگه من مثل تو بیکارم که زود سین کنم جواب بدم.. البته دیگه سو استفاده هاشو کرده بود متاسفانه، بعدش خیلی راحت گفت خیلی خستم کردی بدم میاد ازت..
عذاب وجدان دارم.. به خودم ظلم کردم افت تحصیلی کردم.. اون همه استرس رو به جون خریدم.. از خدا دور شدم.. به گناه های کبیر و قبیح روی آوردم.. تو روی خانوادم وایسادم.. اشک بابامو دیدم.. چه وقت های طلایی رو از دست دادم.. ذهنم همش درگیر یه آدم بیشعور بود که حتی آدم هم حسابم نمیکرد.. چه منت و غرغرایی رو تحمل کردم که بتونم باهاش چت کنم.. تنها و گوشه گیر شدم.. اشتباه کردم ... بچه بودم.. فکرشم نمیکردم اینجوری شه خدا بهم کمک کنه خیلی فشار زیادی رو دارم تحمل میکنم با خودم کنار نمیام بهم برخورده حوصله هیچ کاری ندارم... خدا کنه هیچکس گرفتار نشه