شاهزاده علی اصغر💔 پسرم از نفس افتاد به دادم برسید داد از این همه بیداد، به دادم برسید تشنه ام، شیر ندارم، چه کنم؟ حیرانم باید آخر چه به او داد؟ به دادم برسید دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر چاک خورده لب نوزاد، به دادم برسید بوی آب و دل بی تاب و سپاهی بی رحم طفلی و این همه جلاد، به دادم برسید آب، دامی ست که دلبند مرا صید کند وای از حیله ی صیاد، به دادم برسید با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان شاه پیغام فرستاد، به دادم برسید بارالها چه بلائی سرش آمده؟که حسین میزند اینهمه فریاد، به دادم برسید آن کماندار که تیرش کمی از نیزه نداشت گشته اینقدر چرا شاد؟به دادم برسید