ضررهای روایت سیبیلدار از حجاب زن
روایت مردانهی فربهشده از مسئله حجاب (اتفاقی که در این دو سه دهه رخ داده) قادر نیست راجع به یکی از زنانهترین بخشهای زیست زنان تعیینکننده باشد. مهمتر این که این روایت مذکر از حجاب منجر بهنوعی رفتار واکنشی و تدافعی در زنان شده. زنان راجع به حجاب دارند در مقابل روایت مردانهی موجود موضعگیری میکنند، خودشان مستقلاً از حجاب صورتبندی نمیکنند. اصل ماجرا این است که روایت و درنتیجه اراده زنان حاکم نیست، ما نمیدانیم حجاب برای زنان چه معانی ای دارد. برای همین حجاب یک چیز نامتجانس و معلق برای زنان تلقی میشود (زنانی که محجبه نیستند). برای همین است که احساس میکنیم مسئله حجاب گره خورده و راه حلی وجود ندارد.
مرادم از روایت مردانه ساحت فقهی بحث نیست، بلکه روایت خاص از حجاب و ناظر به مجموعه گفتار و عملکردی است که قصد دارد در جامعه حجاب را توسعه بدهد یا جلوی بدحجابی را بگیرد. این روایت، در حقیقت روایت مرد سنتی است که در خوشبینانهترین حالت حضور زن در جامعه را مصلحت نمیبیند و قائل است که زن در جامعه ذاتاً موجب فساد است. حتی اگر این روایت با نوعی دلسوزی برای زن و غیرت نسبت به او همراه باشد بازهم مردانه است. حجاب سنتی که در تبلیغات فرهنگی تمام این سالها ترویج شده درذاتخود بیمیلی به حضور اجتماعی زن یا حتی بیاعتمادی به او را همراه دارد. به هر ترتیب این نگاه در جان زن نمینشیند، چه حجاب را رعایت کند و چه در مقابل این نگاه موضع تدافعی بگیرد.
هرچند تصریح کردم در متن اما مجدداً تاکید میکنم که مسئله «غلبه» و «فربگی» روایت مردانه نه روایت مردانه. من اساساً میان مرد و زن، دیو و دلبر نمیسازم که در برابرشان نوعی تقابل و جایگزینی را تجویز کنم. این موضع، موضعی فمینیستی است، موضع من چنانچه در پایاننامهام تفصیلش دادم «تعادل جنسیتی» است. جهان اجتماعی متعادل، زنانگی و مردانگی را در نسبت تکمیل و تعدیلکنندگی فرض میگیرد. در خصوص بحث حجاب هم قائل به تعادل روایت زنانه و مردانه هستم، نه اینکه روایت مردانه را سلطهجویانه یا از اساس غلط بدانم. مهمتر این که فربگی روایت حجاب را به مردساختگی ربط میدهم نه مردسالاری.
نوعی از نگاه به مسئله حجاب هم در جریان است که از حیای فطری در سرشت و جبلت زن نشئت میگیرد. این نگاه با نوعی عزت و کبریایی همراه است که زن خودش بنا به اراده خودش اجازه ورود به حریمش را به کسی نمیدهد. نهتنها زن با این نوع نگاه خودش. پیرامونش را مدیریت و رهبری کرده بلکه چهبسا حتی اجازه نمیدهد در جامعه با دلالتهای جنسی شناخته شود.
این روایت از حجاب که هم جانب زنانهاش را دیده و هم جانب مردانه را و هم خودخواهانه چشم از مسائل اجتماعی احتمالی نپوشیده با مسئله حضور اجتماعی پیوند میخورد. در این نگاه حضور اجتماعی نهتنها ذاتاً مفسدهآمیز نیست. بلکه بهمثابه تکلیف برای. زن، اصل گرفته میشود و در عوض برای محیط اجتماعی قائل به تمهید است.
مسئله حجاب در جامعه با این نگاه، سه تنظیمگر دارد: اولاً زن بهحکم حیای فطری خودش شکلدهنده محیط پیرامون است. زن عاملیت و خالقیت دارد. ثانیاً مرد (نه فقط مرد خانواده) بهحکم غیرت باید در محیط پیرامون زن و حذف پارازیتها مسئول باشد. (نه حذف زن) سومین تمهید که کمتر به آن توجه میشود مسئله ساختارهای اجتماعی و شکل کلی جامعه است. جامعه نیز باید برای تکلیف اجتماعی زن شرایط را مناسبسازی کند. طبیعتاً منظورم تفکیک جنسیتی کردن جامعه نیست. منظورم بهطورکلی در واژه مناسبسازی نهفته است که نیاز به طراحی دارد. در اینجا پرسش آغازین این است: «شکل جامعهای که زنان در آن بهراحتی میتوانند تکلیف اجتماعی خود را ادا کنند چگونه است؟»
مهدی تکلّو
@Mahdi_Takallou