جامعه متعادل | مهدی تکلّو
دختری ۲۲ساله فوت کرده است و عصبانیت و ناراحتی از همگان طبیعی و پذیرفتنی است. اما عصبانیت نخبگان علوم‌انسانی را نباید باور کرد. مرادم آنهایی نیست که اساساً برای زیست کرامت‌مندانه‌ی زن مسلمان و جامعه ایرانی دغدغه‌ای ندارند. اما درمورد دیگران باید بگویم آنها عصبانیتشان صادقانه نیست. آنها بی‌آنکه بدانند از خود خشمگین‌اند اما به‌جای طرح مؤاخذه‌ی خود با خشم عمومی همراه شده و مواضع پوپولیستی به کار گرفته‌اند تا شاید آماج انتقادات نباشند. آن‌ها به سویی سنگ می‌اندازند که خود باید آنجا ایستاده باشند. این عصبانیت، دروغین و برای از سر باز کردن مسئولیت است. نخبگانی که باید برای تنظیم رابطه‌ی زن و جامعه طراحی می‌کردند، امروز به‌جای جوال‌دوز به خود زدن به مدیران خشک‌مغز جمهوری اسلامی سوزن نثار می‌کنند. علت عصبانیت آنها این است که مسئله حجاب بسیار پیچیده است و آنها طرحی ندارند! پاسخ نداشتن هم از قضا بی‌قراری می‌آورد و در این وضعیت ملتهب، نخبگانِ ظاهراً عصبانی به ساده‌سازی و تقلیل‌گرایی پناه آورده‌اند. ساده‌سازی در همه چیز! در اینجا ساده‌سازیِ مسئله و تکیه به تحلیل‌های آسان دارد در حکم نوعی ماده‌ی مخدر کار می‌کند و اگرنه، گشت ارشاد که امروز گاو پیشانی‌سفید است و مطالبه‌ی حذف آن نیاز به زبان تخصصی ندارد. اما مع‌الاسف نخبگان علوم‌انسانی با سر فرودآوردن مقابل موج ملتهب عمومی، دارند همان نظام مفاهیم زبان عامه را به زبان تخصصی ترجمه می‌کنند و حتی از دوگانه‌های عامیانه هم فراتر نمی‌رود؛ کلی‌گویی، شعار و تحلیل‌های رمانتیک! او هم مانند عامه‌ی مردم در دوگانه‌ی حذف - حفظ گشت ارشاد قرار گرفته و همان را به بیانی دیگر بازصورت‌بندی می‌کند، درحالی‌که وظیفه‌ی عالم علوم‌انسانی طراحی فردای حذف گشت ارشاد و پس‌فردای آن است. بیایید فرض بگیریم همه در حذف گشت ارشاد متفقیم، اما مسئله‌ی اصلی حذف گشت ارشاد نیست؛ تعیین‌کننده‌ی فردای پس از حذف، خاستگاه و نقطه‌ی عزیمت حذف آن است. همان کس/شیوه‌ای که موجب حذف می‌شود ادامه‌ی مسیر آن را هم او رقم می‌زند. واقعیت این است که نخبگان علوم‌انسانی نقطه‌ی عزیمت اصیل و متقنی ندارند؛ اما به این ضعف مقر نیستند و به‌جای اقرار، فرار کرده و بر سر مدیران فریاد می‌کشند. نقد وضع کنونی بدون داشتن موضع و خاستگاهی اصیل و طراحی چشم‌اندازی روشن به‌عنوان بدیل ساده‌سازی مسئله است. آنها می‌خواهند کثافت گشت ارشاد عجالتاً حذف شود و از ادامه‌اش چیزی نمی‌گویند. همین، فعلاً حذف شود برای ادامه‌اش خدا بزرگ است! تصور کنید، پیش‌ازاین داشتیم مدیران را به‌خاطر ساده‌سازی مسئله پیچیده‌ی حجاب نقد می‌کردیم، حال باید پیش چشممان نخبگان عصبانی و روشنفکران رسانه‌زده را ببینیم که می‌خواهند وضع موجود را باز با ساده‌سازی حل کنند. راه دور اگر نرویم اصل حقیقت این است که نخبگان برای بلندمدت (دقت در حقیقت فرهنگ) طرحی ندارند و به‌جای تسلیم و اعتراف، به ایده‌های فوری پناه می‌آورند و این هم ساده‌سازی است. یک ساده‌سازی مهم‌تر نیز در صورت‌بندی مسئله است. نخبگان نمی‌دانند این وضعیت متعفن ناشی از گشت ارشاد یا قانون حجاب نیست! بلکه مسئله را باید در ساحت مربوط به نسبت هویت زن و حاکمیت سیاسی جستجو کنند. درحالی‌که نخبگان علوم‌انسانی اینجا گرفتار تقلیل هستند جبهه‌ی اصلاح‌طلب/برانداز/فمینیست به‌درستی نقطه‌ی مرکزی گفتمانش را بر نوع تعامل حکومت با زنان متمرکز کرده است و قطعاً با حذف این اقلام حقوقی راضی نمی‌شود. او می‌خواهد با حکومت ضدزن مقابله کند. واقعاً هم مسئله اصلی نگاه حاکم در حکمرانی به هویت زن است؛ همه سیاست‌ها از این نقطه سربرمی‌آورد و اگر بخواهیم علیه وضع کنونی اقدامی کنیم باید خانه را از پای‌بست بنا کنیم! باید معلول‌ها را با حل علت‌ها و دردها را با درمان بیماری‌ها درمان کنیم. حذف گشت ارشاد تأثیری شگرف در مصائب زنان ندارد، جز این که نخبگان علوم‌انسانی دارند گام‌به‌گام در طراحی‌های اجتماعی - رسانه‌ای رقیب تا انهدام نظام جمهوری اسلامی کنش می‌کنند. من البته اهل تحلیل‌های امنیتی - سیاسی نیستم و از آن گریزانم، چرا که مانع تعقل و تفهم اجتماعی است. اما به گمانم هیچگاه نباید این مدخل را به‌کلی کنار گذاشت؛ مدخلی که نخبگان عصبانی و دست‌خالی دلشان می‌خواهد به آن بی‌توجه باشند یا انکارش کنند، درحالی‌که صحنه به این اندازه هم غبارآلود نیست!